†آیت الله Øائری شیرازی:
زبان عمل، زبانی است Ú©Ù‡ همه Ù…ÛŒ Ùهمند. آقای لَنتسل رهبر شیعیان اتریش به ایران آمده بود، بچه ها او را به جبهه بردند. برخی از رزمنده‌ها پرتقال Ù…ÛŒ خوردند Ùˆ پوستش را از توی دریچه در صØرا یا این Ùضاهای بیرون Ù…ÛŒ انداختند. ایشان به آنها Ú¯Ùت Ú©Ù‡ شما به زباÙMohamadrezahadadpour
ترسیدم Ùˆ Ùورا لباسام را درست پوشیدم Ùˆ خودمو جمع Ùˆ جور کردم. با صدای لرزون Ùˆ ترس زیاد Ú¯Ùتم: «کیه؟ Ú©ÛŒ اونجاست؟»
بازم جوابی نشنیدم ... دوباره در یه صدا دراومد!
Ú¯Ùتم: «ماهدخت تویی؟ Ú¯Ùتم کیه؟ بÙرمایید!»
تا اینکه خیلی آروم دستگیره در رÙت پایین ... منم آب گلومو قورت دادم ... داشتم سکته میکردم ... در باز شد ... کسی را دیدم Ú©Ù‡ نزدیک بود از دیدنش پس بیÙتم!
وقتی در باز شد، همون آقاهه ... همون مردی که یه چاقو گذاشت وسط دستام و توی اون قرنطینه ازم بازجویی کرده بود ... وارد شد ... سلام کرد ... و قدم قدم قدم به طر٠میزم اومد.
قد بلند Ùˆ قیاÙÙ‡ جدی Ùˆ چشمای ÙˆØØ´ÛŒ Ùˆ عینک Ùˆ ریش پر پشت ...
Ú¯Ùت: «باید صØبت کنیم!»
به سمت مبل اشاره کردم Ùˆ با ترس Ùˆ ÙˆØشت Ú¯Ùتم: «بÙرمایید!»
Ú¯Ùت: «Ùرصت ندارم. بعدا Ù…Ùصل تر خدمت میرسم. سÙمت جدیدتون بهتون تبریک میگم. امیدوارم تصمیمات درست Ùˆ به ØµÙ„Ø§Ø Ù…Ù„ØªØªÙˆÙ† بگیرید.»
هنوز اعلام نشده بود اما خبر داشت! Ú¯Ùتم: «خواهش میکنم!»
دستشو گذاشت پشت کمرش Ùˆ سرش پایین بود Ùˆ تو اطاقم قدم میزد Ùˆ ادامه داد: «میشه بگید سوالاتی Ú©Ù‡ از سÙارت ترکیه بهتون Ùکس شده Ú†Ù‡ چیزایی هست؟»
Ú¯Ùتم: «شما Ú©Ù‡ خبر دارین!»
Ú¯Ùت: «لزومی داره تقاضامو تکرار کنم؟»
با دلهره ای Ú©Ù‡ داشتم Ú¯Ùتم: «نه ... لازم نکرده ... یکیش درباره آینده زنان اÙغانستان هست ...»
Ú¯Ùت: «یه Ù„Øظه ... بنظرم آینده روشنی دارن ... چون نسلی از مادران Ùˆ همسران شهدای تیپ Ùاطمیون Ùˆ زینبیون Ùˆ Øیدریون Ùˆ زنان تØصیل کرده Ùˆ متعهد دیگه دارن پا به عرصه میزارن Ùˆ دوران را در دست میگرند! خب بعدی!»
Ú¯Ùتم: «دومیش هم اینه Ú©Ù‡ کدوم کشور بیشترین تلاش را برای ما انجام داده؟»
Ú¯Ùت: «قطعا تMohamadrezahadadpour
بسم الله الرØمن الرØیم
🔴🔴 داستان «نه!» 🔴🔴
نویسنده: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهØنه 92 🌴
همه چیز داشت به صورت خاص Ùˆ مثل یه پازل از پیش تعیین شده پیش میرÙت. اینقدر سریع اتÙاق Ù…ÛŒÙتاد Ú©Ù‡ من Ùقط ØÙ‚ انتخاب چیزهایی داشتم Ú©Ù‡ اونا برام تعیین کرده بودند. ینی Øتی نیازم را هم بعد از اینکه برام اون چیز را Ùراهم میکردند Ù…ÛŒÙهمیدم!
مثلا بعد از اینکه دانشگاه تاسیس شد Ùˆ در روند تاسیس دانشگاه قرار گرÙتم، Ùهمیدم چقدر به استاد دانشگاه شدن Ùˆ پرستیژ قبلیم نیاز داشتم Ùˆ یا بعد از اینکه آموزش های خاص دیدم، Ùهمیدم Ú©Ù‡ اصل Ùˆ اساس زندگی ینی Ú†ÛŒ Ùˆ چطوری باید زندگی کرد؟
قصه رییس دانشگاه شدنم هم Ú©Ù‡ دیگه خیلی برام جذاب شده بود Ùˆ Ùقط هیجان داشتم Ùˆ تعجب کردم. وگرنه اینکه بخوام خیلی بعید بدونم Ùˆ در خودم نبینم Ú©Ù‡ عهده دار مسئولیت دانشگاه بشم، نبود Ùˆ میدونستم Ú©Ù‡ کسانی Ú©Ù‡ پشتم هستند نمیذارن Ú©Ù‡ Ú©Ù… بیارم!
دیگه به جایی داشتم میرسیدم Ú©Ù‡ Ùکر میکردم دیگه نیاز نیست Øتی «دعا» کرد. Ùقط کاÙیه «لابی» کرد Ùˆ با لابی Ùˆ وصل به قدرت میشه همه راه هایی Ú©Ù‡ قراره خدا در طول 50 سال آیا بهت بده Ùˆ آیا بهت نده، در کمتر از ده سال رÙت Ùˆ تصاØب کرد!
اما وقت Ùˆ Ùرصت Ùکر کردن به این چیزا نداشتم. به قول ماهدخت، تلاش میکردم رها زندگی کنم Ùˆ در قید Ùˆ بند اÙکاری Ú©Ù‡ بخواد Øالمو بگیره Ùˆ وجدانمو گاز بگیره نباشم.
با خودم میگÙتم Ú©Ù‡ نه خلا٠شرع کردم Ùˆ نه خلا٠قانون! چرا باید بترسم Ùˆ Ú©Ù… بیارم؟ اجازه نمیدم با اÙکار دختر جهان سومی بودنم، خودمو از ریاست یه دانشگاه معتبر بین المللی به زمین گرم بکوبم Ùˆ همه چیزو به Ùنا بدم! نماز Ùˆ روزم Ú©Ù‡ جایی نرÙته Ùˆ سر جاشه. پاکدامنی Ùˆ اØساس زنونگیم هم Ú©Ù‡ مشکلی نداره. پس چرا باید مثل دورانی Ú©Ù‡ دختر یه آخوند Ùˆ خواهر دو سه تا رزمنده Ùˆ Ùرمانده اطلاعاتی مقاومت بودم Ùکر کنم Ùˆ به خودم اجازه تجربه موقعیت ها Ùˆ رازهای دنیای جدیدی را ندم؟!
همه این اÙکار یه طر٠... ØرÙای ماهدخت Ú©Ù‡ یه شب Ú©Ù‡ پیش هم خوابیدم بودیم هم یه طر٠که Ú¯Ùت: «تو خیلی قابل ستایشی! تو هم در خونه پدریت Ùˆ زندگی دخترونت آدم موÙÙ‚ Ùˆ عزیزی بودی Ùˆ هستی ... Ùˆ هم در زندگی علمی Ùˆ جهانیت! من عاشق کسانی هستم Ú©Ù‡ در Ù…Øرومیت دارن از جبهه مقاومت خدمت میکنن! یه روز داداش Ùˆ پدرشون را Ù…ÛŒÙرستن جبهه Ùˆ میشن دختر Ùˆ خواهر رزمنده Ùˆ شهید! Ùˆ هم یه روز عهده دار سکان ریاست دانشگاه بین المللی میشن Ùˆ ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù† Ú©Ù‡ اسرائیل Ùˆ ترکیه را Ú©Ù‡ باهاشون مدت ها دشمن بودند را از نظر علمی به Ù†Ùع ملتت بدوشی Ùˆ به هم وطنات خدمت Ú©Ù†ÛŒ!»
دیدم راست میگه Ùˆ Øتی کاری Ú©Ù‡ من دارم میکنم Ùˆ علم Ùˆ دانش اونا را به سرزمین خودم میارم Ùˆ آدم تربیت میکنم Ú†Ù‡ بسا از عضوگیری برای جبهه مقاومت ارزشمندتر باشه.
همه این اÙکار را داشتم Ùˆ باهاش کنار اومدم تا اینکه ...
Ù‡Ùته اول ریاست Ùˆ تثبیت قدرتم در دانشگاه Ú©Ù‡ گذشت، قرار شد اعلام موجودیت کنیم. خب روش اعلام موجودیت در اینگونه Ùضاها Ùقط یک مسیر Ùˆ راه مشخص داره: مصاØبه!
قرار شد Ú©Ù‡ یه مصاØبه کامل Ùˆ جامع اما تشریÙاتی Ùˆ از پیش تعیین شده در «روزنامه اÙغانستان ما» Ùˆ «روزنامه 8 ØµØ¨Ø Ø§Ùغانستان» انجام بدم. سریع یه اطاق Ùکر تشکیل دادیم Ùˆ قرار شد سوالات را تهیه Ùˆ تنظیم Ùˆ Ú†Ú© کنیم.
Øدود ده ساعت دربارش Ùکر Ùˆ تبادل نظر میکردیم. تا اینکه وسط بØثمون یه Ùکس اومد. ماهدخت رÙت سراغش Ùˆ دید Ú©Ù‡ Ùکس از سÙارت ترکیه اومده. پس از عرض ادب Ùˆ اØترام نوشته بود Ú©Ù‡ در لا به لای صØبتها Ùˆ سوالات آموزشی Ùˆ... ØŒ این شش سوال را هم گنجانده Ùˆ پاسخ مناسبش را اعلام کنید:
1.آینده زنان اÙغانستان را بدون آموزه های این دانشگاه چطور ارزیابی میکنید؟
2.اگر قرار باشد کشور Ùˆ سÙارتی را به عنوان بزرگترین Øامی خودتون معرÙÛŒ کنید Ú†Ù‡ کشوری را معرÙÛŒ میکنید؟
Ùˆ اما سومین سوالشون Ú©Ù‡ واقعا در اون سوال موندیم Ùˆ نتونستیم به جمع بندی برسیم Ùˆ قرار شد یکی دو شب دربارش Ùکر کنیم Ùˆ بعد از اینکه جواب مناسبی براش پیدا کردیم مصاØبه را برگزار کنیم این بود:
👈🾠«نظرتون درباره جذب دانشجو از ایران و برقرار کردن مناسبات علمی با جامعه زنان برابرخواه ایران چیست؟!»🤔
خلاصه ندونستیم واقعا Ú†Ù‡ جوابی باید براش پیدا کنیم. Ùرصت اون روز تموم شد Ùˆ قرار شد بریم خونه. ماهدخت Ú¯Ùت من قرار یه مصاØبه دارم Ùˆ ماشین اومد دنبالش Ùˆ رÙت! درباره اینکه کجا Ùˆ با Ú©ÛŒ مصاØبه داره Ù†Ú¯Ùت!
تقریبا همه رÙته بودند. سر شب بود Ùˆ من داشتم کارای کارتابلم را جمع Ùˆ جور میکردم. مطمئنم Ú©Ù‡ درب پایین Ù‚ÙÙ„ بود Ùˆ جز خودم کسی اونجا نبود.
نشسته بودم Ùˆ یه Ú©Ù… لباسم هم Ú©Ù… بود Ùˆ تو Øال Ùˆ هوای خودم بودم ... Ú©Ù‡ درب اطاقم به صدا دراومد!!
اولش Ùکر کردم توهمی شدم اما بازم در اطاقم به صدا دراومد!
بسم الله الرØمن الرØیم
🔴🔴 داستان «نه!» 🔴🔴
نویسنده: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهØنه…ÛŒ
نقل و انتشار داستان بدون لینک کامل کانال دلنوشته های یک طلبه جایز نیست.
🌴 #نه 91 🌴
آجر به آجر .. خشت به خشت دانشگاه اومد بالا Ùˆ هم از نظر Ù…Øتوا Ùˆ هم از نظر عÙده Ùˆ عÙده کاملتر شد Ùˆ آماده بهره برداری! تا اینکه روز تاسیس دانشگاه Ùرا رسید Ùˆ علاوه بر چند Ù†Ùر از سران سیاسی کشور، سÙیر ترکیه Ùˆ نماینده اسرائیل Ùˆ یه هیئت از اساتید بلند پایه مطالعات ژنتیک Ùˆ مطالعات زنان در منطقه هم اومدند Ùˆ در آیین اÙØªØªØ§Ø Ø¯Ø§Ù†Ø´Ú¯Ø§Ù‡ شرکت کردند.
تا قبل از اینکه بخواد کسی بÙهمه Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ خبر داره میشه Ùˆ به گوش مردم Ùˆ علما برسه، ما جذبمون هم کرده بودیم Ùˆ برنامه آموزشیمون هم نوشته بودیم Ùˆ Øتی کلاس ها را هم تقسیم کرده بودیم.
این از دانشگاه ...
تقریبا پس از گذشت Øدود Ù‡Ùت ماه ... بازم شدم همون خانم دکتر جذاب Ùˆ با موقعیت عالی Ú©Ù‡ Ú©Ù„ÛŒ برنامه اجتماعی Ùˆ سیاسی داره Ùˆ باید دونه دونه Ùˆ گام به گام قدم برداره!
سه چهار Ù‡Ùته از تاسیس دانشگاه گذشت، تا اینکه قرار شد رای گیری کنیم Ùˆ برای دانشگاه، زیر نظر سÙارت ترکیه Ùˆ اساتید میهمان بین المللی، برای دانشگاه رییس تعیین کنیم.
خب موقعیت ریاست دانشگاه جوری بود که خیلی ویژه تعری٠شده بود و اگر به کسی میرسید، یه جورایی میشد اولین رییس دانشگاه زن با مدرک و Mohamadrezahadadpour
اما ...
تیم ده Ù†Ùر ما هم خیلی بود Ùˆ باید یک Ù†Ùر به عنوان رییس ... یک Ù†Ùر هم به عنوان جانشین ... یک Ù†Ùر هم به عنوان معاونت اجرایی ... Ùˆ یه Ù†Ùر دیگه هم به عنوان دبیر تعیین بشه! ینی جمعا چهار Ù†Ùر به عنوان هیئت رییسه دانشگاه تعیین میشدند!
اتÙاقاتی اÙتاد Ú©Ù‡ مایلم بدونین!
قرار شد Ú©Ù‡ بین ما ده Ù†Ùر رای گیری بشه. روز رای گیری، نماینده اسرائیل از سÙارت ترکیه اومد. وقتی وارد جلسه شد، دو تا پاکت نامه از جیبش درآورد Ùˆ گذاشت روی میز!
همه چشمشون گرد شده و میخوان بدونن چه خبره؟
Ú¯Ùت: «رای گیری کنید! بیست دقیقه برای این رای گیری بیشتر Ùرصت نداریم. باید سریعا به چهار Ù†Ùر برسید Ùˆ بازی را تمومش کنیم. Ú©Ù„ÛŒ کار Ùˆ بدبختی دارین. شما توسط رای گیری، چهار Ù†Ùر را برای این پست ها انتخاب کنید. از بین اون چهار Ù†Ùر، (انگشتش را به طر٠اون دو تا کاغذی Ú©Ù‡ با خودش از اسرائیل آورده بود دراز کرد Ùˆ Ú¯Ùت) این دو Ù†Ùر، به ترتیب، رییس Ùˆ جانشین خواهند شد!»
یه Ù†Ùر Ùورا Ú¯Ùت: «از کجا معلوم Ú©Ù‡ این دو Ù†Ùری Ú©Ù‡ اسمشون در این دو پاکت هست، جزئی از چهار Ù†Ùری باشند Ú©Ù‡ توسط ما انتخاب میشن؟!»
اون خندید Ùˆ Ú¯Ùت: «شما هنوز قاعده بسیاری از بازی ها را یاد نگرÙتین! اسم این بازی بیست دقیقه ای هست «جیب Ùˆ سبد» Ùˆ معمولا طبق این بازی، تخم مرغ های توی جیب ما از سبد شما بیرون میاد! بگذریم! شروع کنید!»
خب همه شروع به رای گیری کردند. قرار شد Ú©Ù‡ چهار Ù†Ùر اولی Ú©Ù‡ بیشترین رای را آوردند به عنوان هسته چهار Ù†Ùره انتخاب کنیم.
تا اینکه موقع شمارش آراء شد. اسم چهار Ù†Ùر در اومد ...
وقتی مشخص شد Ùˆ بقیه به اون چهار Ù†Ùر تبریک Ú¯Ùتن، همه چشم ها به اون دو تا پاکت دوخته شد.
اونم که دید همه چشماشون به اون دو تا کاغذ دوخته شده، خیلی ریلکس و معمولی، دستشو دراز کرد و اولین پاکت را برداشت و خوند: «ماهدخت ... جانشین دانشگاه!»
همه چشم ها رÙت سراغ ماهدخت!
جوری بهش نگاه میکردیم که نزدیک بود بخوریمش و هلاکش کنیم!
اون رÙت سراغ پاکت بعدی!
قلبمون داشت میومد توی Øلقمون!
انتشار قسمت Û¹Û± داستان â›”ï¸Ù†Ù‡!â›”ï¸
👈 وقتی تخم مرغ های Mohamadrezahadadpour
بسم الله الرØمن الرØیم
🔴🔴 داستان «نه!» 🔴🔴
نویسنده: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهØنه…ÛŒ
نقل و انتشار داستان بدون لینک کامل کانال دلنوشته های یک طلبه جایز نیست.
🌴 #نه 90 🌴
کارای دانشگاه روی ریل اÙتاده بود Ùˆ کمتر به مشکل برمیخوردیم. مشکل اصلی ما در اون شرایط، متن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ آموزش بود Ú©Ù‡ اون خانومه خیلی Ù…Ùصل Ùˆ طبق آخرین استاندارهای جهانی به ما سرÙصل داد Ùˆ کارای اصلی را انجام دادیم. Ùقط موند متن آموزشی!
تا اینکه ...
پس از Ù‡Ùته ها انتظار، در Øالی Ú©Ù‡ ما داشتیم اÙراد خاصی Ú©Ù‡ ماموریت داشتیم را پیدا Ùˆ گزینش میکردیم، متون مورد نظر هم رسید.
ما مثل تشنه Ùˆ گشنه ها Ùورا رÙتیم سراغ متون. بعد از اینکه مطالعش کردیم Ùˆ Ú©Ù…ÛŒ دربارش باهم Øر٠زدیم، با این سرÙصل ها روبرو شدیم:
1.تاریخ و اصول برابری خواهی
2.آشنایی با کمپین ها و مبارزات
3.آشنایی با تاریخچه و اصول موج اول و موج دوم و موج سوم برابرخواهان
4.روش تØقیق Ùˆ متدولوژی آمار
5.آشنایی با منابع Ùˆ متون معتبر Ø¢Ùلاین Ùˆ آنلاین در سه دهه اخیر!
6.نقد کتب مقدس اسلام Ùˆ مسیØیت در زمینه نقش زن Ùˆ برابر خواهی!
7.آشنایی با بزرگان برابرخواه منطقه غرب آسیا.
Ùˆ ...
خب اینا خیلی هم دور از ذهن نبود Ùˆ برای ما جالب توجه بود Ú©Ù‡ با Ú†Ù‡ Ú©ÛŒÙیت Ùˆ کمیتی به زبان مادری خودمون تهیه شده است!
اما اون چیزی Ú©Ù‡ دنیا را روی سرم خراب کرد، ادامه متون Ùˆ سرÙصل هایی بود Ú©Ù‡ برامون ارسال کرده بودند:
1.کتاب سÙید رنگ، با کاغذهای نرم Ùˆ گلاسه Ùˆ تمام رنگی با موضوع «آشنایی با مبانی ژنتیکی ملت بزرگ اÙغانستان»
2.کتاب سیاه رنگ، با کاغذهای نرم Ùˆ گلاسه Ùˆ تمام رنگی با موضوع «آشنایی با بیماری های چند عاملی Ùˆ ذخیره ای زنان با رویکرد بررسی ژنتیکی زنان اÙغانستان»
3.کتاب قرمز رنگ، با کاغذهای نرم و گلاسه و تمام رنگی با مMohamadrezahadadpour
âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–
âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–âž–
âœ”ï¸ Øاصل تمام مطالب Ùˆ مباØØ« Ùˆ یاÙته های ما در طول این مدت، علی الخصوص مطالب Ùصل دوم، یه معادله ساده Ú©Ù‡ همیشه برام به صورت کابوس دراومده Ùˆ نمیدونم چطوری باهاش کنار بیام اینه:
هرچی در کشور خودمون به اسم مطالعه و پژوهش، جنایت کردند و میکنند
➕ بعلاوه
هرچی هم در انستیتوها Ùˆ آزمایشگاه های زیر زمینی Ùˆ مخÙیشون با جسم Ùˆ جان Ùˆ روان ملتمون انجام میدن
➕ بعلاوه
سرازیر کردن انواع و اقسام داروها و غذاهای خاص و ساخته و پرداخته خودشون با رویکرد کنترل و تغییر بازتاب های ژنتیکی و مولکولی ملتمون
âœ–ï¸ Ø¶Ø±Ø¨Ø¯Ø±
سیلاب ÙˆØشتناک لوازم آرایشی Ùˆ بهداشتی با معیارها Ùˆ تعاری٠خاص خودش توسط کمپانی Ùˆ لابی های یهود
➕ بعلاوه
تربیت Ùˆ تعلیم خوشه ای دانش آموختگانی Ú©Ù‡ در این زمینه ها کار کنن Ùˆ تلاش کنن Ú©Ù‡ در تریبون های رسمی Ùˆ همایش ها با ایراد سخنان ساختارشکنانه، یا زمینه را برای رسمیت بخشیدن به این اعمال Ùراهم کنن Ùˆ یا لااقل سر زبون ها بندازن Ùˆ Øواس زن Ùˆ دختر مردم را به یه سری چیزای جذاب جلب کنن!
âœ–ï¸ Ø¨Ù‡ توان
انتخاب دولت ها Ùˆ وزرای سازشکار Ùˆ تربیت یاÙته دانشگاه های اروپایی Ùˆ آمریکایی Ùˆ متمایل به آنان
➖ منهای
غیرت و استقلال و عزت و غرور ملی متولیان امر
➖ و باز هم منهای
انتشار قسمت Û¹Û° داستان â›”ï¸Ù†Ù‡!â›”ï¸
👈 لطÙا Øداقل دو بار با دMohamadrezahadadpour
چهار ذکر الهی در چهار Øالت بØرانی
Øضرت امام جعÙر صادق (علیه السلام) Ùرموده است: در Ø´Ú¯Ùتم برای کسی Ú©Ù‡ از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
Û±- در Ø´Ú¯Ùتم برای کسی Ú©Ù‡ ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «Øسبنا الله Ùˆ نعم الوکیل» (سوره مباركه آل عمران آیه Û±Û·Û±) پناه نمی برد. در صورتی Ú©Ù‡ خداوند به دنبال ذکر یاد شده Ùرموده است: پس (آن کسانی Ú©Ù‡ به عزم جهاد خارج گشتند، Ùˆ تخوی٠شیاطین در آنها اثر نکرد Ùˆ به ذکر Ùوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عاÙیت) Ùˆ چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، Ùˆ هیچگونه بدی به آنان نرسید.
Û²- در Ø´Ú¯Ùتم برای کسی Ú©Ù‡ اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبØانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مباركه انبیاء آیه Û¸Û·) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر Ùرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک بMohamadrezahadadpour
یه موجی نوشته:
جون میده بری تو Ú©ÙˆÚ†Ù‡ همسر آینده رو انتخاب کنی، همه بدون آرایش اومدن بیرون! â€ØªØ§ قبل زلزله نمیدونستم Ù…Øلمون انقد دختر داره😄
ما هم همینجور Ùقط به اون نگاه میکردیم ... یه چشممون به ماهدخت بود ... یه چشممون هم به استاد!
Ú©Ù‡ یهو استاد لب باز کرد Ùˆ بعد از اینکه چشماش دو سه بار از بالا به پایین Ùˆ از پایین به بالای لیست را دید زد، Ú¯Ùت: «بسیار خوب! ماموریت شما تموم شد! Øله! درسته! همینا خوبن! خوبه Ú©Ù‡ هم اسم Ùˆ نشون دارن Ùˆ هم از تیپ کارشون صØبت کردی!»
ماهدخت هم مثل ÙاتØان از نبرد بدون خون Ùˆ خون ریزی برگشته، برگشت Ùˆ سر جاش نشست Ùˆ یه چشمک هم به من زد!
دستمو آوردم جلوی دهنم Ùˆ یه Ú©Ù… به طر٠ماهدخت خودمو خم کردم Ùˆ Ú¯ÙMohamadrezahadadpour
بسم الله الرØمن الرØیم
🔴🔴 داستان «نه!» 🔴🔴
نویسنده: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهØنه…ÛŒ
نقل و انتشار داستان بدون لینک کامل کانال دلنوشته های یک طلبه جایز نیست.
🌴 #نه 89 🌴
از اون روز به بعد، ینی از بعد از مرگ اون معاون وزیر، کارها روی ریل مناسب خودش قرار گرÙت Ùˆ با مشکل جدی روبرو نشدیم. علتش را ما بعدها Ùهمیدیم. وقتی اولین جلسه را با جانشین جدید گرÙتیم Ùˆ قرار شد دیگه به جمع بندی برسیم، Ùهمیدیدم Ú©Ù‡ جانشینش یکی از اشخاص Ú†Ù¾ گرا Ùˆ توصیه شده ÛŒ سÙارت ترکیه شده!
کار ما را همین Ú†Ù¾ÛŒ ها خیلی راØت تر پیش میبردند تا کسانی مثل اون جانشین وزیر قبلی! به خاطر همین، Ùصل جدید تاسیس دانشگاه Ùˆ دانشکده Ùˆ سرازیر شدن متون آموزشی با استانداردهای جهانی، Ùˆ نه Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø´Ø¯Ù‡ توسط قوانین خودمون به اÙغانستان شروع شد.
خیلی ØÛŒÙÙ… میاد Ú©Ù‡ مجبورم بسیاری از مسائل را Ú©Ù‡ در جریان شناسی مابعد الطالبان، مخصوصا با روی کار آمدن وزرای سÙارشی سÙارات مختل٠در اÙغانستان صØبت کنم اما میترسم از موضوع اصلی داستان Ùاصله بگیریم.
خب ... این از تایید نهایی تاسیس دانشگاه ... مشکل متون هم Ú©Ù‡ ØÙ„ شد الØمدلله! ÚMohamadrezahadadpour
ماهدخت همون روز بهمون اطلاع داد Ú©Ù‡ ظر٠48 ساعت آینده شخصی متخصص جهت ارائه راهکار Ùˆ روش های جذب Ùˆ تبلیغ جهت جذب دانشجو به اÙغانستان خواهد اومد Ùˆ دوره ای در 72 ساعت برای ما خواهد گذاشت!
ینی به همین سرعت ... شاید Øتی تندتر از سرعت نور، شخصی از انگلستان برای آموزش ما اومد. زنی با Øدود 70 سال سن ... بسیار جدی ... مشکی پوش ... دارای سه تا مدرک دکترا اومد Ùˆ دوره را شروع کرد. نکتش اینجاست Ú©Ù‡ ما هنوز هم Ú©Ù‡ هنوزه، اسم Ùˆ رسمش را نمیدونیم!
خب! اون خانومه دست پر اومد اما برخلا٠تصور ما از اصولی پرده برداشت Ú©Ù‡ تمام ذهنیت ما درباره جذب Ùˆ این ØرÙها به هم ریخت! ما Ùکر میکردیم لابد از طریق جراید کثیر الانتشار Ùˆ تلوزیون Ùˆ این ØرÙها میتونیم همه زن ها را دعوت Ùˆ تشویق کنیم Ùˆ ....
اما اون خانومه Ú¯Ùت:
«قرار نیست اینجا سالی هزار Ù†Ùر بگیرید Ùˆ سالی هزار Ù†Ùر هم Ùارغ التØصیل کنید! Ù…Ú¯Ù‡ ما داریم دانشگاه میزنیم برای کلاس Ùˆ پرستیژ Ùˆ مدرک دادن دست مردم؟! این Ùکر ها را از ذهنتون دور کنید!
شما ده Ù†Ùر هستید! طبق بررسی به عمل آمده از پرونده شما ده Ù†Ùر، Ù‡Ùت Ù†Ùر از شماها توانایی جذب Ùˆ معرÙÛŒ Ùˆ ارتباط عمومی بالایی دارید.
هر کدام از شما Ù‡Ùت Ù†Ùر، شش ماه Ùرصت دارید Ú©Ù‡ بر اساس Ùورمتی Ú©Ù‡ در اختیارتون قرار میدیم، ده Ù†Ùر را برای جذب Ùˆ تØصیل Ú©Ø´Ù Ùˆ معرÙÛŒ کنید. ینی به عبارتی؛ سالی Ù‡Ùتاد Ù†Ùر بیشتر قرار نیست در این دانشگاه Ùˆ دوره های تØصیلی اون شرکت کنند!»
کرک Ùˆ پر هممون ریخت! Ùقط سالی 70 Ù†Ùر! اینم از طریق جذب Ùˆ شناسایی دونه به دونه!
ادامه داد Ùˆ Ú¯Ùت:
«هر کدومتون در زمینه خاصی از اÙراد اجتماعتون قراره نخبگانی را جذب Ùˆ برای آموزش دعوت کنین:
شخص اول: مامور جذب بانوان از منطقه شمال اÙغانستان
شخص دوم: مامور جذب بانوان از منطقه جنوب اÙغانستان
شخص سوم: مامور جذب بانوان از منطقه شرق اÙغانستان
شخص چهارم: مامور جذب بانوان از منطقه غرب اÙغانستان
پیکار: مامور جذب بانوان از خانواده های رجال سیاسی اÙغانستان
سمن: مامور جذب بانوان از خانواده های رجال روØانی Ùˆ شخصیت های دینی اÙغانستان
ماهدخت: مامور جذب بانوان از خانواده های نظامی اÙغانستان!»
در Øالی Ú©Ù‡ همه مونده بودن Ú†ÛŒ بگن؟ مونده بودن چیکار کنن Ùˆ باید یه خاکی تو سرشون میریختن بالاخره!
اما ماهدخت داشت تند تند یه لیست تهیه میکرد!
من Ú©Ù‡ نمیدونستم چیکار داره میکنه، Ùقط دیدم Ú©Ù‡ یهو بلند شد Ùˆ Ú¯Ùت: «جسارتا استاد مایلم کاغذی را ببینید!»
رÙت جلو Ùˆ نشون استاد داد!
بسم الله الرØمن الرØیم
🔴🔴 داستان «نه!» 🔴🔴
نویسنده: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهØنه…ÛŒ
نقل و انتشار داستان بدون لینک کامل کانال دلنوشته های یک طلبه جایز نیست.
🌴 #نه 88 🌴
من Ùˆ بقیه همکارام وظیÙمون این بود Ú©Ù‡ هر روز بریم Ùˆ پیگیر مجوز نهایی بشیم Ùˆ تقاضای ملاقات با وزیر Ùˆ اصرار مبنی بر تایید کمسیون های مختل٠و این ØرÙها !
تا اینکه در یکی از کمسیون ها بØØ« از تایید متون آموزشی شد. Ú¯Ùتند: «باید مورد تایید هیئت کارشناسی ناظر بر متون قرار بگیره Ùˆ هنوز جواب استعلاماتش نیومده!»
Ú¯Ùتیم: «ما Ú©Ù‡ خیلی وقته متون را با Ùایل های آموزشیش ارسال کردیم Ùˆ اصلا روندش این نیست Ùˆ دانشگاه با مدرک Ùˆ ژورنال بین المللی بر طبق ضوابط بین المللیش باید پیش بره Ùˆ چندان ربطی به ساز Ùˆ کار داخلی کشورها نداره!»
Ú¯Ùتند: «اینجا یک کشور اسلامی هست Ùˆ ساز Ùˆ کار خودش را داره Ùˆ لازم نیست هر Ú†Ù‡ غرب Ùˆ ترکیه Ú¯Ùت تدریس بشه!»
Ú¯Ùتم: «اولا داری به یه بچه آخوند درس غرب ستیزی میدی؟ ما خودمون از راه غرب ستیزی روزگار میگذروندیم Ùˆ Øتی نون میخوردیم!»
بانو پیکار Ú¯Ùت: «سمن بذار دنبالشو من بگم: ثانیا همچین میگه سرزمین Ùˆ Øکومت اسلامی Ú©Ù‡ هر کس ندونه Ùکر میکنه Ú†Ù‡ خبره؟ خوبه Øالا خودمم جزوی از بدنه همین Øکومتم Ùˆ میدونم Ú†Ù‡ خبره ها ! ببینید! بذارید راØتتون کنم! Øکومت اسلامی اینجا Ú©Ù‡ شما از روی دÙتر رژیم اسلامی ایران مشق Ùˆ Ú©Ù¾ÛŒ پیستش کردین، Øتی اطلاع نداره Ú©Ù‡ خود ایرانم داره یه جاهایی با معیارهای جامعه جهانی راه میاد Ùˆ مدام بیل مقاومتشو توی Øلق این Ùˆ اون نمیکنه!»
رییس کمسیون یه Ú©Ù… عصبانی شد Ùˆ Ú¯Ùت: «مراقب Øر٠زدنتون باشید خانم! منظورتون چیه؟»
پیکار ادامه داد: «مورد Ú©Ù‡ Ùراوونه! منظور منم Ú©Ù‡ واضØÙ‡! اما بذار همینی Ú©Ù‡ در پرونده نوشتین را عرض کنم! شما به یکی از بندهاش اشاره کردین Ú©Ù‡ متون آموزشی جنسی Ùˆ ارتقاء دانش جنسی باید طبق اسناد داخلی Ùˆ باÙMohamadrezahadadpour
بسم الله الرØمن الرØیم
🔴🔴 داستان «نه!» 🔴🔴
نویسنده: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهØنه…ÛŒ
نقل و انتشار داستان بدون لینک کامل کانال دلنوشته های یک طلبه جایز نیست.
🌴 #نه 87 🌴
من Øسابی سرگرم راه اندازی دانشگاهی بودم Ùˆ یه پام دانشگاه بود Ùˆ یه پام به نهاد های مختلÙ! اعم از سÙارت ترکیه Ùˆ وزارت علوم Ùˆ Ùرمانداری Ùˆ دÙتر ریاست جمهوری Ùˆ ...
تا اینکه کارای تاسیس دانشگاه در نهاد ریاست جمهوری گره خورد Ùˆ لازم بود Ú©Ù‡ از شخص وزیر علوم اجازه نهایی را بگیریم. هر کاری میکردیم نمیشد Ùˆ Øتی به جایی رسید Ú©Ù‡ وزیر علوم ما را به دیدار نپذیرÙت!
خب این مسئله Ú©Ù…ÛŒ نبود. از یه طر٠میدیدم Ú©Ù‡ تعدادی از وزرا Ú©Ù‡ درس خوانده ترکیه بودند با تاسیس این دانشگاه مواÙÙ‚ بودند Ùˆ Øتی سخنگوی دولت هم تا Øدودی اعلام نیمه رسمی کرده بود! اما کار یهو گره بدی خورد!
Øالا اینا را Ú©Ù‡ در طول پنج شش خط Ú¯Ùتم، مال Øدود دو Ù‡Ùته است. در طول اون دو Ù‡Ùته Ú©Ù‡ از خواب Ùˆ خوراک اÙتاده بودیم Ùˆ از یه طر٠دیگه هم باید برای سال جدید تØصیلی کارهای مربوط به تجهیز Ùˆ جذب اولیه انجام میدادیم.
بعد از اون دو Ù‡Ùته، یه روز ماهدخت از خواب بیدارم کرد Ùˆ Ú¯Ùت Ú©Ù‡ گوشیت دو سه بار زنگ خورده Ùˆ Ùکر کنم از جای مهمی باشه Ùˆ کار مهمی دارند!
Ùورا چشمامو مالوندم Ùˆ یه Ú©Ù… صدامو صا٠کردم Ùˆ Ú¯Ùتم: «الو!»
Ú¯Ùت: «سلام! روز بخیر!»
Ùهمیدم Ú©Ù‡ از سÙارت ترکیه است. Ùورا خودمو یه Ú©Ù… جمع Ùˆ جور تر کردم Ùˆ Ú¯Ùتم: «سلام. روز شما هم بخیر! بÙرمایید!»
Ú¯Ùت: «لازمه Ú©Ù‡ با جناب سÙیر دیداری داشته باشید!»
Ú¯Ùتم: «Ùرصتشون را اعلام کنید تا خودمو برسونم!»
ساعت 11 قرار گذاشتیم Ùˆ رÙتم جلسه!
برای بار دوم بود Ú©Ù‡ سÙیر را میدیدم. خیلی آدم جنتلمن Ùˆ اÙMohamadrezahadadpour
سلام Ùˆ ØµØ¨Ø Ø´Ù…Ø§ بخیر🌹
متن جالبی از طر٠یکی از اعضای Ù…Øترم کانال دریاÙت کردم Ú©Ù‡ تقدیم نگاهتون میکنم👇
✅ سیاست‌ها و اقدامات جالب پوتین رئیس‌جمهور روسیه
🔺در روسیه جوانان دوره یلتسین را نسل‌سوخته میگویند.
دوره یلتسین دوره رقص، کاباره، کازینو Ùˆ مک‌دونالد Ùˆ جوانانی Ø´ÛŒÙته غرب بود Ú©Ù‡ دوست نداشتند سختی‌های ابرقدرت بودن را با عیش Ùˆ نوششان تعویض کنند.
در متروی روسیه جوانان دوره یلتسین Ú©Ù‡ این روزها گرد پیری بر چهره شان نشسته نظاره‌گیر جوانانی هستند Ú©Ù‡ در Øال مطالعه روزنامه یا کتاب هستند.
✅ اما دوره پوتین Øکایت دیگری دارد. او کمر بسته تا نسلی متÙاوت از دوره میراث غرب‌گرایی تربیت کند.
نسلی ورزشکار، پرکار، خانواده دوست و به دور از عیش و نوش و سبک زندگی متداول غربی
🔺پوتین در سه سال گذشته تمام کاباره‌ها Ùˆ کازینوها را در سراسر روسیه (به غیر شهر سوچی) جمع نموده Ùˆ تجارت سکس را در سراسر روسیه ممنوع کرده است. در یک‌سال گذشته هم با جدیت همه خانه های Ùساد زیر زمینی را متلاشی کرده است.
🔺پوتین با راه اندازی پلیس اخلاق در تابستان سال گذشته به خانم‌های بد پوشش تذکر داده Ùˆ دو سال است لباس‌های Ùرم با پوشش مناسب در همه مدارس دخترانه Ùˆ پسرانه اجباری شده است.
🔺در Øالی‌که در Ùرودگاه‌های ما اتاق سیگار به تازگی در نظر گرÙته شده، استعمال دخانیات Ùˆ سیگار در اماکن عمومی ممنوع Ùˆ میزان مصر٠مشروبات الکلی Ú©Ù‡ روسها بدان شهره بودند را با سیاست‌های سختگیرانه از سرانه Û±Ûµ لیتر به ده لیتر رسانده است.
✔ یادگیری سه ورزش شنا، ژیمناستیک Ùˆ اسکی در مدارس اجباری بوده Ùˆ باید علاوه بر اینها دانش‌آموزان ورزش تخصصی انتخاب کنند.میزبانی المپیک زمستانی، بازی های جام جهانی Û²Û°Û±Û¸ Ùˆ ده‌ها مسابقات تخصصی ورزشی بین‌المللی Ùضای شهری Ùˆ روانی روسیه Ùˆ جوانانش را تØت تأثیر قرار داده است.
🔺روسیه سه سال متوالی است که با جهش رشد جمعیت مواجه است. در روسیه هر بچه ای که بدنیا بیاید تا یک‌سال هزینه درمان و بیمارستان رایگان است و به ازا بچه اول معادل ۴۰۰ هزار تومان و بعدی دو برابر به خانواده تا ۸ سالگی کمک هزینه می‌دهند.
🔺از بچه دوم وام برای خرید خانه Ùˆ بچه سوم Ùˆ چهارم Ú©Ù…Ú© بلاعوض برای خرید خانه بزرگتر داده می‌شود. مثلاً یک ایرانی Ú©Ù‡ زن روسی دارد Û³Û°Û° میلیون تومان بلاعوض بابت بچه چهارم دریاÙت کرده است.
🔺تأکید بر زبان روسی Ùˆ وجود عÙرق خاص نسبت به زبان روسی Ùˆ عدم یادگیری زبان انگلیسی Ùˆ عدم وجود تابلوها Ùˆ ... به زبان انگلیسی نقش مهمی در ØÙظ هویت Ùرهنگی داشته است.
🔺روسها می‌گویند اگر روسیه می‌آیید روسی یاد بگیرید نه انگلیسی
یکی از مطالب جالبی Ú©Ù‡ امروز ذهنمو به خودش مشغول کرده بود Ùˆ اغلب در تراÙیک ها بهش Ùکر میکردم این بود:
به شیطان Ú¯Ùتم: «لعنت بر شیطان!»
شیطان لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می‌خندی؟»
پاسخ داد: «از Øماقت تو خنده‌ام می‌گیرد.»
پرسیدم: «مگر چه کرده‌ام؟»
Ú¯Ùت: «مرا لعنت می‌کنی در Øالی Ú©Ù‡ هیچ بدی Mohamadrezahadadpour