کانال تلگرام میتینگ عاشقانه ها @mitingg

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال ❥میتینگ عاشقانه هاâ

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

دکتر:
-عجیبه! اگه سیاوش، سروش رو نمی دید چی می شد؟
لحظه ای فکر می کنم و می گم:
-نمی دونم!
دکتر:
-دو حالت وجود داره! یا نقشه ی اون طرف چیز دیگه ای بوده، یا اون طرف می دونسته سیاوش و سروش با هم برخورد می کنن!
شونه ای بالا می اندازم و می گم:
-نمی دونم!
دکتر:
-تو چی کار کردی؟
-حقیقت رو گفتم! سیاوش که اصلا باورم نکرد، اما سروش گوشیشو به طرفم گرفت و گفت یه اس ام اس بده بگو دوستات کیفتو بیارن! هر چند از دست سروش یه خرده دلگیر شده بودم؛ اما بهش حق می دادم! می دونستم بعد از اون همه مخفی کاری نباید انتظار عکس العمل بهتری رو ازش داشته باشم! تو اون لحظه برای بنفشه اس دادم که کیفمو برام بیاره. بعد از چند دقیقه ماندانا پیداش شد.
اون لحظه سروش اجازه داد از ماشین پیاده بشم تا کیفمو از ماندانا بگیرم. ماندانا با دیدن من گفت بنفشه پای تخته داشت تمرین حل می کرد، من اس ام است رو دیدم و کیفتو آوردم. از من ماجرا رو پرسید؛ موضوع اس ام اس رو سریع بهش گفتم. تو اون لحظه تو چشماش ترس و نگرانی رو نسبت به خودم می دیدم؛ تنها کاری که تونستم بکنم یه لبخند اجباری به همراه یه خداحافظی زوری بود!
وقتی به داخل ماشین برگشتم سیاوش کیف رو با Ú†Ù†Ú¯ از دستم گرفت Ùˆ زیپش رو سریع باز کرد Ùˆ محتویاتش رو بیرون ریخت. هر چقدر گشت خبری از گوشی نبود! هر دوشون داشتن به حرف من Ù…ÛŒ رسیدن Ú©Ù‡ سیاوش متوجه زیپ بغل کیفم شد! به سرعت زیپ رو باز کرد Ùˆ جلوی چشمای بهت زده ÛŒ من گوشی رو از کیفم درآورد. آقای دکتر من حاضرم قسم بخورم یک بار نه، بلکه چندین Øجدید±
فوق_هیجانی Ù…ÛŒ کنم؛ چندین بار اون زیÙhttps://telegram.me/joinchat/AAAAAEgcOryIeANfGDU5tgدم Ùˆ فراری مخصوص بزرگسالانِ 👆🏻

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: