مشاهده مطالب کانال â¥Ù…یتینگ عاشقانه هاâ
😠رمان زیبای [سÙر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز دhttps://t.me/mitingg/143943 ÙسÙر_به_دیار_عشق¹Ø§Øقسمت_263†Ù‡ ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://t.me/mitingg/143943
#سÙر_به_دیار_عشق â™¥ï¸ #قسمت_263
دکتر متÙکر Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
-اگه خودت جای دوستات بودی، کدوم روش رو انتخاب می کردی؟
-من Ùˆ ماندانا از خیلی جهات بهم شباهت داریم. من رÙتار ماندانا رو بیشتر Ù…ÛŒ پسندم. خونسرد Ùˆ در عین Øال منبع آرامش! شاید باورتون نشه، یه بار خیلی اتÙاقی دیدم داره در مورد من با بنÙشه Øر٠می زنه Ùˆ گریه Ù…ÛŒ کنه، اون روز Ùهمیدم Ú©Ù‡ جلوی من ناراØتیشو بروز نمی ده تا من رو غمگین تر نکنه! خیلی خیلی بهش مدیونم. اگه ماندانا رو اون روزا نداشتم داغون تر از اینی Ú©Ù‡ هستم Ù…ÛŒ شدم!
دکتر:
-ماجرای بعدی چی بود؟
-ماجرای بعدی Ùˆ البته ضربه ÛŒ آخر دو Ù‡Ùته ÛŒ بعد بهم وارد شد! اون روز از ØµØ¨Ø Ø²ÙˆØ¯ کالس داشتم، تا ساعت چهار بعد از ظهر. یادمه کلاس اولم تموم شده بود Ùˆ من Ù…ÛŒ خواستم با یکی از دوستام تماس بگیرم Ùˆ بهش بگم جزوه ای Ú©Ù‡ بهش دادم رو بهم برگردونه، اما هر Ú†ÛŒ دنبال گوشیم گشتم نبود Ú©Ù‡ نبود! من اØمق هم Ùکر کردم ØµØ¨Ø Ø²ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ با عجله از خونه خارج شدم، لابد گوشی رو توی خونه جا گذاشتم. خیلی بی خیال سر کلاس بعدی نشستم، وسطای کلاس بودم Ú©Ù‡ یه Ù†Ùر چند ضربه به در زد Ùˆ به استاد Ú¯Ùت دو Ù†Ùر با خانم مهرپرور کار دارن. استاد بهم اجازجدید¯ØÙوق_هیجانیلاس خارج بشم. همین Ú©Ù‡ پاموhttps://telegram.me/joinchat/AAAAAEgcOryIeANfGDU5tg¯Ø°Ø§Ø´Ùراری مخصوص بزرگسالان٠👆ðŸ»