مشاهده مطالب کانال â¥Ù…یتینگ عاشقانه هاâ
😠رمان زیبای [سÙر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز دhttps://t.me/mitingg/143943 ÙسÙر_به_دیار_عشق¹Ø§Øقسمت_154†Ù‡ ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://t.me/mitingg/143943
#سÙر_به_دیار_عشق â™¥ï¸ #قسمت_154
دلم یه آدم دل سوز Ù…ÛŒ خواد. یه آدمی Ú©Ù‡ برام دل بسوزونه. بدون ترØÙ…ØŒ بدون خشونت، بدون ÙØØ´ Ùˆ کتک. دلم یه تکیه گاه میخواد، یه تکیه گاه Ù…ØÚ©Ù…ØŒ یه نوازش آرامش بخش. آهی Ù…ÛŒ کشم Ùˆ Ùکر Ù…ÛŒ کنم از دیشب تا Øالا چقدر زندگی سردتر شده؟! چقدر سخت تر شده! چقدر بی رØÙ… تر شده! مثل یه اسب مدام به جلو Ù…ÛŒ تازونه Ùˆ من رو تسلیم خواسته های خودش Ù…ÛŒ کنه. نگاهی به ساعت Ù…ÛŒ ندازم. ساعت ده Ùˆ نیمه، امروز به شرکت نمی رم، ولی از Ùردا Ù…ÛŒ خوام به شرکت برم، Ù…ØÚ©Ù…ØŒ استوار، بدون ترس، Ù…ÛŒ خوام یه زندگی جدید رو شروع کنم. دیشب برام یه تلنگر بود، رÙتار سروش، برخورد طاهر، ØرÙای ناگÙته ÛŒ مهمونا. ØÙ‚ با طاهره، آخرش Ú©Ù‡ چی؟ آخرش Ù…ÛŒ خوام Ú†ÛŒ کار کنم؟ تا Ú©ÛŒ باید بشینم Ùˆ منتظر بخشش اطراÙیانم باشم؟! زمزمه وار Ù…ÛŒ Ú¯Ù…:
Ù€ هر چند تلنگر اصلی رو ØرÙای مام...
Øر٠تو دهنم Ù…ÛŒ مونه. با لبخند تلخی ادامه Ù…ÛŒ دم:
ـ مونا لهم کرد!
اگه مونا چیزی بهم نمی Ú¯Ùت باز هم به Øرمت خونوادم تسلیم خواسته هاشون Ù…ÛŒ شدم، اما الان Ù…ÛŒ دونم Ú©Ù‡ این خونواده به Ù†Ùع من عمل نمی کنند. همشون کمر همت به نابودیم بستن! یکی ته دلم Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
Ù€ بی انصاÙÛŒ Ù†Ú©Ù† ترنم، طاهر با همه ÛŒ سخت گیمن_بازنده_نیستم² اونا Ù†Ûhttps://telegram.me/joinchat/AAAAAEWfRFR5RBBlC2B5DAبام Ù…ÛŒ شینÙبی_سانسور