مشاهده مطالب کانال â¥Ù…یتینگ عاشقانه هاâ
😠رمان زیبای [سÙر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز دhttps://t.me/mitingg/143943 ÙسÙر_به_دیار_عشق¹Ø§Øقسمت_144†Ù‡ ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://t.me/mitingg/143943
#سÙر_به_دیار_عشق â™¥ï¸ #قسمت_144
با لبخند تلخی می گم:
Ù€ از من انتظار انصا٠نداشته باش، وقتی کسی با من با انصا٠رÙتار نکرده. هر چند من Øقیقت رو Ú¯Ùتم.
می خواد چیزی بگه که اجازه نمی دم و با لبخندی مهربونی می گم:
Ù€ ولی از تو ممنونم؛ چون تمام این سال ها از همه چیز خبر داشتی Ùˆ همراهم بودی. درسته این چهار سال تنهام گذاشتی؛ ولی Øداقل مثل بقیه دلم رو نسوزوندی.
با ناراØتی نگام Ù…ÛŒ کنه Ùˆ بعد از اتاق خارج Ù…ÛŒ شه. به سمت پنجره ÛŒ اتاقم Ù…ÛŒ رم. هر وقت دلم خیلی Ù…ÛŒ گیره از پنجره به بیرون نگاه Ù…ÛŒ کنم. انگار اون بیرون یه چیزی هست Ú©Ù‡ آرومم کنه. هر چند هیچ وقت آروم نشدم؛ ولی هر دÙعه دوباره کارم رو تکرار Ù…ÛŒ کنم.
Øس Ù…ÛŒ کنم خالی خالیم. مثل یه آدم آهنی، خالی از هرگونه اØساس، خالی از Ù…Øبت، خالی از عشق، خالی از تنÙر، خالی از دل تنگی، خالی از همه ÛŒ اØساسای دنیا. با لبخند تلخی زمزمه Ù…ÛŒ کنم:
ـ عجب شب عجیبیه امشب!
انگار امشب قراره هویت همه ی آدما جلوی چشمم مشخص بشه. سروش اولیش، مامان دومیش، سومیش کیه، خدا می دونه و بس.
Ù…ÛŒ خوام از جنس سنگ بشم. آره واقعا Ù…ÛŒ خوام سنگ بشم. مثل همه ÛŒ اونایی Ú©Ù‡ با بی رØÙ…ÛŒ تموم Ùرصت دوباره بودن رو از من گرÙتن. نمی Ú¯Ù… ÙØØ´ Ù…ÛŒ دم، نمی Ú¯Ù… بد Ùˆ بی راه Ù…ÛŒ Ú¯Ù…ØŒ نمی گممن_بازنده_نیستم رو Ù…ÛŒ دÙhttps://telegram.me/joinchat/AAAAAEWfRFR5RBBlC2B5DAÙ‡ به هیچ کدبی_سانسور