مشاهده مطالب کانال â¥Ù…یتینگ عاشقانه هاâ
😠رمان زیبای [سÙر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز دhttps://t.me/mitingg/143943 ÙسÙر_به_دیار_عشق¹Ø§Øقسمت_141†Ù‡ ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://t.me/mitingg/143943
#سÙر_به_دیار_عشق â™¥ï¸ #قسمت_141
بابا با خشم به سمت مامان میاد و به بازوش چنگ می زنه و می گه:
Ù€ مونا، Ø®ÙÙ‡ Ù…ÛŒ Ø´ÛŒ یا Ø®Ùت کنم؟!
با تعجب به بابا نگاه Ù…ÛŒ کنم. هیچ وقت جلوی ما با مامان این طور Øر٠نمی زد. تعجب رو در نگاه طاها Ùˆ طاهر هم Ù…ÛŒ بینم. مامان با خشم بازوش رو از دست بابا در میاره Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
Ù€ به خاطر این دختره ÛŒ خراب با من این طور Øر٠می زنی؟!
گیج شدم. واقعا این جا Ú†Ù‡ خبره؟ چرا مامانم در مورد من این قدر بد Øر٠می زنه؟! توی این چهار سال هیچ وقت باهام این طور Øر٠نزده بود. Ùقط Ùˆ Ùقط سکوت Ù…ÛŒ کرد Ùˆ با بی تÙاوتی به بدبختی من نگاه Ù…ÛŒ کرد. به ØرÙاش Ùکر Ù…ÛŒ کنم. یعنی Ú†ÛŒ Ú©Ù‡ هیچ وقت دخترش نبودم؟! هنوز گیج Ùˆ Ú¯Ù†Ú¯Ù…! درک درستی از ØرÙای مامان ندارم. Øتی طاها هم با نگرانی به من Ùˆ مامان زل زده. بابا با ناراØتی Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
Ù€ مونا تو قول دادیØمن_بازنده_نیستمست. اون رÙhttps://telegram.me/joinchat/AAAAAEWfRFR5RBBlC2B5DA§Ú¯Ù‡ قبول کربی_سانسور