مشاهده مطالب کانال â¥Ù…یتینگ عاشقانه هاâ
😠رمان زیبای [سÙر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز دhttps://t.me/mitingg/143943 ÙسÙر_به_دیار_عشق¹Ø§Øقسمت_140†Ù‡ ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://t.me/mitingg/143943
#سÙر_به_دیار_عشق â™¥ï¸ #قسمت_140
هنوز Øر٠طاهر تموم نشده Ú©Ù‡ صدای مامان رو Ù…ÛŒ شنوم Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
Ù€ امشب تکلیÙÙ… رو با این دختر روشن Ù…ÛŒ کنم .
بابا:
Ù€ مونا، یه Ù„Øظه صبر Ú©Ù†.
مامان با داد می گه:
Ù€ این همه سال صبر کردم Ú†ÛŒ به دست آوردم؟ دختر دسته گلم Ú©Ù‡ اون طور پرپر شد. تو مراسم خواهر زادم اون طور آبروریزی شد. Ù…ÛŒ دونی از این به بعد خونواده ÛŒ شوهرش ممکنه بهش سرکوÙت بزنند؟ بماند Ú©Ù‡ واسه ÛŒ خودمون هم Ú©Ù‡ آبرویی نموند.
بابا:
ـ مونا!
مامان:
- مونا چی؟ باز هم ساکت بشینم و شاهد ذره ذره آب شدن خونوادم باشم؟
با استرس به سمت در Ù…ÛŒ رم. Ù‚ÙÙ„ رو Ù…ÛŒ چرخونم Ùˆ دستگیره رو پایین میارم. در باز Ù…ÛŒ شه Ùˆ من از اتاقم خارج Ù…ÛŒ شم. مامان با دیدن من به سمتم میاد. طاهر با اخم Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
ـ ترنم، برو توی اتا...
هنوز ØرÙØ´ تموم نشده Ú©Ù‡ مامان یه سیلی Ù…ØÚ©Ù… بهم Ù…ÛŒ زنه. بابا با ناراØتی Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
ـ مونا.
مامان:
Ù€ هیچی نگو، امشب دیگه من_بازنده_نیستمˆ.
طاهر Ùˆ https://telegram.me/joinchat/AAAAAEWfRFR5RBBlC2B5DAŒ نگام Ù…ÛŒ Ú©Ùبی_سانسور