مشاهده مطالب کانال â¥Ù…یتینگ عاشقانه هاâ
😠رمان زیبای [سÙر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز دhttps://t.me/mitingg/143943 ÙسÙر_به_دیار_عشق¹Ø§Øقسمت_132†Ù‡ ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://t.me/mitingg/143943
#سÙر_به_دیار_عشق â™¥ï¸ #قسمت_132
می خوام چیزی بگم که اجازه نمی ده و با خونسردی می گه:
Ù€ Ù…Ú¯Ù‡ امشب توی ماشین بهت Ù†Ú¯Ùتم ØÙ‚ نداری مامان Ùˆ بابا رو ناراØت کنی؟
بعد با Ù„ØÙ† خشنی Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
Ù€ Ú¯Ùتم یا نه؟
با ترس سری به نشونه آره تکون می دم. با داد می گه:
Ù€ درست Ùˆ Øسابی جوابمو بده. بی خودی برام سر تکون نده.
با صدای لرزونی می گم:
Ù€ Ú¯Ùتی داداش.
از روی تختش بلند می شه و آروم آروم به طر٠من میاد. با جدیت می گه:
Ù€ خوبه خودت هم قبول داری Ú©Ù‡ امشب قبل از ورود به اون جشن Ú©ÙˆÙتی توی ماشین بهت Ú¯Ùتم ØÙ‚ نداری هیچ دردسری درست کنی؛ اما تو طبق معمول، Ùقط Ùˆ Ùقط خراب کاری کردی!
با ترس بهش خیره می شم و به سختی می گم:
ـ داداش، به خدا تقصیر من نبود.
با داد می گه:
Ù€ اینو Ù†Ú¯ÛŒ Ú†ÛŒ Ù…ÛŒ خوای بگی؟! لابد تقصیر من بود! با ترانه اون کار رو کردی Ú¯Ùتی تقصیر من نبود، ترانه مرد Ú¯Ùتی تقصیر من نبود، آبروی خونواده رو به باد دادی، Ú¯Ùتی تقصیر من نبود، امشب هم اون همه خراب کاری کردی، باز Ù…ÛŒ Ú¯ÛŒ تقصیر من نبود!
اصلا اجازه ÛŒ Øر٠زدن بهم نمی ده، با داد Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡:
Ù€ لابد اگه چند روز دیگه هم خبر Øاملگیت به همه جا Ù…ÛŒ رسید باز Ù…ÛŒ Ú¯Ùتی تقصیر من نبود! Ù…ÛŒ دونی بدبختی چیه؟! این Ú©Ù‡ هیچ کدوم اØمن_بازنده_نیستماتت رو Ù‚Øhttps://telegram.me/joinchat/AAAAAEWfRFR5RBBlC2B5DA¯Ø§Ø´ به خدا اØبی_سانسور