مشاهده مطالب کانال یواشکی دوست دارم
#بگو_سیبØبه_قلم_زهرا_ارجمند_نیا²Ù¾Ø§Ø±Øª_شصت‌و‌هÙتند_نیا
#پارت_شصت‌و‌هÙت
کلا Ùعالیتش Ùˆ از یاد برد.دستم Ùˆ کشید Ùˆ با
خشونت وادارم کرد Ù¬ روی مبل دونÙره بنشینم‌.خودشم سریع کنارم نشست Ùˆ من تا خواستم لب از لب باز کنم Ù¬ دست روی بینش قرار داد: هیچ Ù†Ú¯Ùˆ پریزاد..از دستت عصبی ام.
Øر٠تو دهنم یخ زد.Ùقط نگاهش کردم Ùˆ اون بی توجه میون اون موهای پر Ùˆ Ú˜Ù„ خورده دست کشید.دلم ازش گرÙت Ù¬ منی Ú©Ù‡ تو همه ÛŒ موقعیت های زندگیم سعی Ù…ÛŒ کردم اطراÙیانم Ùˆ درک کنم ØŒ این بار کسی رو Ù…ÛŒ خواستم تا من Ùˆ درک کنه‌.آب دهنم Ùˆ قورت دادم Ùˆ اخمامو تو هم کشیدم.
چه شب یلدای شیرینی برام ساخت.به روبرو خیره شدم و کمی بعد انگار که آروم شده باشه زمزمه کرد: نباید از جات بلند می شدی.می دونی چقدر نگران شدم وقتی پیدات نکردم.
بدون جواب دادن بهش Ù¬ نگاهم Ùˆ به دستام دادم Ùˆ با ناخن های لاک زدم سرم Ùˆ گرم کردم.متوجه دلخوریم شد Ùˆ سرش Ùˆ خم کرد تا چهرم Ùˆ ببینه.بوی تام Ùورد Ù¬ عصب به عصبم Ùˆ تسخیر کرد Ùˆ صداش Ù¬ جذاب تر از همیشه شده بود: پریزاد؟!
خاص Ú¯Ùت .Øرو٠اسمم Ùˆ تو دهنش خاص چرخوند Ùˆ من دلخوری نگاهم Ùˆ تو چشمش ریختم.صدام گرÙته بود : اگه Ù…ÛŒ موندم سرجام تضمینی نمی دادم با اونی Ú©Ù‡ برام مزاØمت ایجاد کرده بود درست رÙتار کنم.
ابروهاش Ù¬ آروم توی هم گره خوردن‌.کاش Ùاصلش Ùˆ زیاد Ù…ÛŒ کرد.من داشتم به عطرش معتاد Ù…ÛŒ شدم: Ú©ÛŒ منظورته؟!
خشم تو صداش قل قل کرد و من نگاهم طور عجیبی مظلوم شد: نمی دونم، من که هیچ کس و نمی شناسم.
چندلØظه تو چشمام خیره شد Ùˆ بعد مردونه چشم بست: متأسÙÙ….امشب برای من شب جالبی نیست Ùˆ خب نشد اون طوری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواستم بهت خوش بگذره‌.
جوابی بهش ندادم Ùˆ دوباره به دستام خیره شدم.Øتی نپرسیدم چرا برات شب جالبی نیست.ØرÙØ´ درست بود Ùˆ بهم خوش نگذشته بود.اصلا شاید بشه Ú¯Ùت مرخر٠ترین یلدای زندگیم بود.پو٠کلاÙØ´ Ùˆ شنیدم Ùˆ بالاخرخ Ùاصلش باهام زیاد شد.صا٠تر نشست Ùˆ خیره ÛŒ زمین شد Ùˆ من زیرزیرکی به اون ابروهای درهمش خیره شدم.به اون چهره ÛŒ مردونه Ùˆ پخته.به این Ú©Ù‡ به چندنÙری Ú©Ù‡ اومدن Ùˆ ازش خواستن عکس بگیره باهاشون Ù¬ Ú¯Ùت نمی تونه همراهش Ùˆ یعنی من Ùˆ تنها بزاره Ùˆ همون جا باهاشون عکس گرÙت.
به پوریایی Ú©Ù‡ داشت یک بعد جدا از استادی Ùˆ رییسی تو زندگیم پیدا Ù…ÛŒ کرد.به کسی Ú©Ù‡ من میون بلند ترین شب سال Ù¬ به عطرش Ù¬ نگاهش Ù¬ صداش Ùˆ Øتی قدم هاش انگار اعتیاد پیدا کرده بودم.
دستم Ùˆ روی سینم Ú†Ù†Ú¯ زدم Ùˆ یک خط قرادامه_داردŒyavaashaki 📚