کانال تلگرام یواشکی دوست دارم @yavaashaki

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال یواشکی دوست دارم

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

#بگو_سیبØبه_قلم_زهرا_ارجمند_نیا²Ù¾Ø§Ø±Øª_شصت‌و‌شش…ند_نیا
#پارت_شصت‌و‌شش

با یک لحن دلخور اما پر از شیطنت ٬ خونسرد نگاهش کردم و جوابش را دادم: حوصلم سر رفت٬ اومدم دوست پیدا کردم حالا شما هم بفرمایین پیش دوستاتون.
چشم های پوریا از تعجب پر شد.خودم هم کمی در دلم خندم گرفت از این جمله ی پر از شیطنت و کودکانه.برای لحظه ای حس کردم یک دختر نوجوون و ناپختم‌.بالاخره پوریا از بهت جملم خارج شد و رنگ جدیت به لحنش بخشید: من عذر می خوام که تنهات گذاشتم ٬ اما گفتم که خیلی زود بر می گردم
واقعا هم که چقدر زود برگشته بود.انقدر زود که پسر دیگه به خودش جرأت داده بود با اون لحن پر از هوسش کنارم بنشینه.دلخور بودم و هیچ تلاشی هم بابت پنهان کردنش نداشتم ٬ دستم ‌و دور شونه های دنیا که در سکوت نظاره گرمون بود حلقه کردم.چشماش گرد شد و من خندم و فرو خوردم:ناراحت نشیدا استاد.اما پیش دنیا بیش تر بهم خوش می گذره ٬ لااقل چهارتا حرف مشترک داریم باهم این جوری سربار شما هم نیستم برید پیش دوستاتون موقع رفتن که شد صدام کنین
گفتم استاد تا عمق دلخوری مو براش عیان کنم.من همراهش بودم و به اجبار و جبرش باهاش راهی شده بودم و هرچقدر هم معروفیت باعث شلوغی سرش شده بود حق نداشت این همه مدت تنهام بزاره.نگاه پوریا پر شد از بهت و بعد عصبانیت.من هم با خونسردی تنها نگاهش کردم و تو دلم یک اعتراف ممنوعه شکل گرفت که این نگاه پر از خشمش زیادی دیدنی و در عین حال ترسناکه
با حرص و خشم چشماشو کوتاه بست و وقتی بازشون کرد تنها خونسردی و بی تفاوتی میون مردمکاش خونه کرده بود:هرجور راحتی.
گفت و از کنارمون رفت و خونسردی من هم تو محلول تعجبم حل شد.انقدر راحت کوتاه اومد؟! اصلا این جا چرا انقدر متفاوتش کرده بود؟! چرا انقدر گرفته و بی حوصله بود؟! بدون اراده روی زبونم این جمله چرخ خورد: می مرد یک بار دیگه اصرار می کرد؟!
دنیا با یک خنده ی فرو خورده نگاهم کرد و آروم گفت: نباید اون طوری باهاش حرف می زدی.دوستته؟!
نگاهش کردم Ùˆ بدون توجه به عصبانیت Ùˆ حرصم لحنم Ùˆ پر کردم از حس های شیطنت بارم ٬معلوم بود زیاد اهل موسیقی نیست Ùˆ شاید خواننده هارو به چهره نمی شناخت.پوریا رو نشناخته بود Ùˆ منم دلیلی نمی دیدم بهش بگم اونی Ú©Ù‡ دید یک خواننده ÛŒ مطرحه Ú©Ù‡ به خاطر جوونای هوادارش من Ùˆ این همه مدت تنها گذاشت: نه بابا ٬رییس آموزشگاهیه Ú©Ù‡ توش کار Ù…ÛŒ کنم.همون جا خودشم موسیقی درس Ù…ÛŒ ده منم پیشش ویالون یاد Ù…ÛŒ گیرم Ù¬ چون خانوادم اهÙادامه_دارد Øyavaashaki 📚

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: