کانال تلگرام یواشکی دوست دارم @yavaashaki

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال یواشکی دوست دارم

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

#بگو_سیبØبه_قلم_زهرا_ارجمند_نیا²Ù¾Ø§Ø±Øª_شصت‌و‌پنجند_نیا
#پارت_شصت‌و‌پنج

شال زرشکی رنگ روی سرم و کمی تکون دادم و صورت گر گرفتم و باهاش باد زدم.لبخندم و کش دادم و شاید باید سرصحبت و باز می کردم تا انقدر تنها و غریب ٬ مثل احمق ها به بقیه زل نزنم: کلافه شدم.هیچ کسم نمی شناسم ٬ همراهمم صداش کردن رفت پیش دوستاش.منم اومدم این جا وقتی برگرده پیدام نکنه ٬ هل به جونش بیفته‌‌.
لبخندش کش پیدا کرد.لبخند جذابی داشت ٬ شاید هیچ وقت ندیده بودم کسی با حجاب تا این حد بتونه تأثیر گذار باشه: گناه داره.
طوری سرم و به طرفش چرخوندم که صدای مهره های گردنم ٬ میون اون نوای تار ٬ به گوش هردومون رسید.لب گزیدم و دست روی گردنم قرار دادم.پوریا تنها چیزی که احتیاج نداشت دلسوزی بود.اون هم با اون حرکت خودخواهنش تو اجبارم به شرکت توی این مهمونی و بعدش غیب شدنش و عدم توجهش به منی که مثلا همراهش بودم: گناه من دارم که میون این همه غریبه ولم می کنه میره.اگه دوست پسر و یا نامزدم بود که دوهفته باهاش قهر می کردم .
چشمای رنگی دختر گرد شد و با لحن ناباوری پرسید: واقعا؟!
عمیق نگاهش کردم.کمی جواب این سوال و توی ذهنم مرور کردم و با درموندگی صادقانه ترین جوابی که می شد رو دادم: معلومه که نه.اگه عرضه ی این کارو داشتم که پا نمی شدم با یه تعارفش بیام این جا.
وبعد در دلم خودم رو مخاطب قرار دادم که اون خوب بلده من و وادار به انجام کاری کنه و من نه گفتن بهش واصلا بلد نیستم.
دختر خندش گرفت Ùˆ من دلم ادامه_دارد Øyavaashaki 📚

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: