مشاهده مطالب کانال 🔑 رازهای روانشناسی 🔑
ðŸØ¯Ø§Ø³ØªØ§Ù†_کوتاه§Ù†_کوتاه
🚗مرد میانسالی وارد Ùروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده Ùˆ پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت Ùˆ سوار بر اتومبیل تندروی خود شد Ùˆ از Ùروشگاه بیرون آمد.
🚙قدری راند Ùˆ از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد Ùˆ قدری بر سرعت اتومبیل اÙزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد Ùˆ لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر بالای سرش در تب Ùˆ تاب بود Ùˆ با Øرکت باد به این سوی Ùˆ آن سوی می‌رÙت. پای را بر پدال گاز Ùشرد Ùˆ اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از Ù‚Ùس. سرعت به ١٦٠کیلومتر در ساعت رسید.
🎢مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در Ù¾ÛŒ او می‌آید Ùˆ چراغ گردانش را روشن کرده Ùˆ صدای آژیرش را نیز به اوج ÙÙ„Ú© رسانده است....
مرد اندکی مردّد ماند Ú©Ù‡ از سرعت بکاهد یا Ùرار را بر قرار ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ø¯Ù‡Ø¯. لَختی اندیشید. سپس برای آن Ú©Ù‡ قدرت Ùˆ سرعت اتومبیلش را بیازماید یا به رخ پلیس بکشد بر سرعتش اÙزود. به ١٨٠رسید Ùˆ سپس ٢٠٠را پشت سر گذاشت، از ٢٢٠گذشت Ùˆ به ٢٤٠رسید. اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد Ùˆ او دانست Ú©Ù‡ پلیس را مغلوب کرده است.
Ùhttps://telegram.me/joinchat/BglOSDupeaWDhQ4oHZcCNQ