مشاهده مطالب کانال 🔑 رازهای روانشناسی 🔑
🌖داستان_شبستان_شب
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش،اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی Ú©Ù‡ از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی Ùقط تو کلاه اونی Ú©Ù‡ پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش Ú©Ù‡ از اونجا رد میشد مدتی ایستاد Ùˆ دید Ú©Ù‡ مردم Ùقط به گدایی Ú©Ù‡ پشت صلیبه پول میدن Ùˆ هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رÙت جلو Ùˆ Ú¯Ùت: ....
رÙیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاØhttps://telegram.me/joinchat/BglOSDupeaWDhQ4oHZcCNQ