.:کانال رسمی نشرنون:. ارتباط با ادمین: @noonbook1
.:کانال رسمی نشرنون:. ارتباط با ادمین: @noonbook1
«گفتم: پدرم ما را ترک کرده.» «پس با این حساب درحق تو پدری نکرده، خب تو هم برای خودت پدری دیگر پیدا کن. در این ممکلت بابا زیاد است، دولت بابا، خداوند بابا، پاشا بابا، مافیا بابا در این جا هیچ کس بدون بابا نمیماند»
_
رمان «زنی با موهای قرمز» اورهان پاموک ما را به سی سال قبل و به ماجرای عاشقانه یک جوان دبیرستانی در یک دهکده کوچک و گناه بزرگ انسانی میبرد. در اواسط دهه ۱۹۸۰ هنگامیکه اوستا محمد و شاگرد جوانش جَم به شکل سنتی چاه میکندند و در جستوجوی آب بودند، در خارج از شهر در چادری زردرنگ زنی شگفتانگیز هر شب در تئاتر داستانهای قدیمی را اجرا میکرد. رمان از طرفی زندگی عاشقانه، حسادت، احساس مسؤولیت و آزادیخواهی قهرمان جوان را توضیح داده و از طرف دیگر روابط بین پدران و پسران، حکمرانی و فردی آزاد بودن را با توجه به تمدنهای مختلف شرح میدهد.»
_
کتاب داستان مرگ است، رستم و سهراب شاهنامه، اودیپی که قاتل پدر می شود و قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم. در طول داستان مدام این موارد پیش کشیده می شود و خیلی جاها آزار دهنده است، خواننده با یک بار اشاره مطلب را میگیرد،. در اواسط کتاب، جهشی سی ساله در زمان داریم که باعث تغییر به مدرنیته و گستردگی بناها و پیشرفت علم می شود و می شود گفت در إن بخش هم توصیفات زیادی از حد بود. در بخش هایی از کتاب بواسطه وجود رستم و سهراب، توصیفاتی از ایران داریم، از مردم، تههران، کتابفروشیهای انقلاب. فصل اول داستان قوی تر از دو فصل دیگر بود، کتاب فراز و فرود زیادی دارد، جاهایی کسل کننده و جاهایی جذاب می شود. پایان کتاب هم قابل پیش بینی بود با این همه اشاره و مصداق.
_
#زنی_با_موهای_قرمز / #اورهان_پاموک / ترجمه ی #مژده_الفت / #نشر_نون
چاپ پنجم
@noonbook
🌀 یآ جسی نویسنده «خانهروان» در گفت و گو با گاردین: من پژواک صداهای خاموشم
رمان (Homegoing) نوشته یا جسی نویسنده امریکایی است که تحت عنوان «خانهروان» به قلم محمد حکمت از سوی نشر نون منتشر شده است. یا جیسی، نویسنده این رمان روایتی جذاب و تأملبرانگیز از زندگی دو خواهر ناتنی بهدست میدهد که در روستاهای کشور غنا متولد شدهاند. دو خواهر بهنامهای افیا و اسی.
ایران آنلاین / افیا با یک مرد انگلیسی درجه دار متمول ازدواج میکند و زندگی باشکوه در قصری مجلل بهنام قلعه کیپکوست دارد. اما خواهر او، اسی، سالها در زیرزمینهای تاریک همین قلعه زندانی بوده و به همراه هزاران نفر در بازار برده فروشان فروخته و به امریکا برده میشود. بخشی از داستان این رمان به سرگذشت نوادگان افیا در طول سالها خشونت و جنگ در غنا اختصاص دارد، بخش دیگر اما به زندگی اسی و فرزندانش در امریکا میپردازد. نویسنده با پرداختی حساب شده و تأثیرگذار از زندگی یک خانواده در کشوری مستعمره و جنگ زده، با رویکردی به تاریخ را نشان میدهد، خشونت و بردگی و اسارت چگونه در ذهن و ضمیر چند نسل از یک ملت ثبت و ضبط میشود. رمان مذکور جایزه پن/ #همینگوی سال 2017 را نصیب نویسندهاش کرد و در فهرست رمانهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت. نشریه گاردین گفتوگویی با این نویسنده موفق انجام داده که ترجمه آن را میخوانید. 🌀چرا این شیوه را برای داستان خود انتخاب کردید؟
نوشتن خانه روان را در سال ۲۰۰۹ شروع کردم، بعد از دیدن قلعه کیپکوست در غنا. راهنمای تور به ما گفت که سربازان انگلیسی که توی قلعه زندگی و کار میکردند اغلب با زنان محلی ازدواج میکردند که البته من این را نمیدانستم. دلم میخواست دو زن را در کنار یکدیگر قرار بدهم، یک زن همسر درجهدار در کنار یک زن برده. فکر میکردم رمان من ساختاری سنتی خواهد داشت یعنی در زمان حال اتفاق خواهد افتاد ولی گریزهایی به قرن هجدهم خواهد داشت. هرچه بیشتر روی آن کار کردم بیشتر علاقهمند شدم که بتوانم گذر زمان را ببینم و همینطور بردهداری، استعمار و اثرات آن را – دلم میخواست چیزی را ببینم که اینها را به هم پیوند میدهد.
🌀خانهروان پرسشهای جالبی درباره هویت مطرح میکند، هویت خود شما چطور تحت تأثیر مکان، شرایط و ژنها قرار گرفته است؟
مکان واقعه خیلی روی من اثر گذاشته. من در غنا به دنیا آمدم، در امریکا بزرگ شدم، در اوهایو، ایلینوی، تنسی و آلاباما زندگی کردم و در دانشگاههای استنفورد و آیوا زبان انگلیسی و نویسندگی خلاقه خواندم. خیلی آدمها در امریکا یک جا به دنیا میآیند و جای دیگر ریشه میدوانند. در انتخابات اخیر جالب بود که آدم میبیند چقدر جاهای مختلف امریکا متفاوت هستند و چطور روی جهانبینی مردم اثر میگذارند. دیدن این قضیه و اینکه خودم خیلی از یک جا بهجای دیگر رفتهام، روی من تأثیر زیادی گذاشته است.
🌀شرایط چی و چطور؟
پدر من استاد تاریخ ادبیات آفریقایی به زبان فرانسوی است و مادرم پرستار است. اگر پدر و مادرم تصمیم نگرفته بودند به امریکا مهاجرت کنند، زندگی من کاملاً جور دیگری از آب درمیآمد. چیزی که خودم در کودکی زیاد با آن برخورد میکردم این بود که وقتی کسی خطاب به من میگفت، «سیاه» یا «آفریقایی-امریکایی» هستی، یک جور هویت فرهنگی خاص را القا میکرد که با هویت من بهعنوان یک مهاجر متفاوت بود. برای من مشکل بود که حس کنم سیاهپوست هستم، یعنی به صورت درست آن. بزرگتر که شدم بیشتر به این نتیجه رسیدم که اصولاً صورت درستی وجود ندارد و در واقع هر کاری میکنم و هرچه هستم میتواند سیاه باشد. خیلی طول کشید تا متوجه این موضوع شدم... به نظرم لغت «سیاه» به نوعی همه چیز را تعمیم میدهد.
🌀و ژنها چطور؟
تأثیر ژنها روی ما بیشتر از آن است که فکر میکنیم. آیا وحشت و هراس میتواند در دنیای درون ما ثبت شده باشد؟ به نظر من وحشت را میتوان به ارث برد.
🌀 آیا دچار «حس گناه بازمانده بودن» هستی؟
ایوا دیوورنی کارگردان سیاهپوست پیراهنی میپوشد که روی آن نوشته: «من بزرگترین و دستنیافتنیترین رؤیای اجدادم هستم.» برای همین آن احساس هم وجود دارد. چند صدهزار سیاهپوست باید در این مملکت جان خودشان را از دست میدادند تا ایوا دیوورنی بتواند در آن صندلی کارگردانی بنشیند؟
@noonbook
دو روز دیگر از حضور #نشرنون در یازدهمین نمایشگاه کتاب استان لرستان-خرمآباد
تا 4 مهرماه
مصلی بزرگ خرمآباد از ساعت 9 تا 12 و 16 تا 20
@noonbook
«تام هنکس» در نقش مردی به نام اوه بازی میکند.
«مردی به نام اوه»
چاپ بیست و یکم
فردریک بکمن
ترجمه: فرناز تیمورازف
#نشرنون
@NOONBOOK
گفتوگو با اورهان پاموك درباره رمان «زني با موهاي قرمز»
@NOONBOOK
روزنامه اعتماد-صابر مقدمي: موضوع محوري رمان «زني با موهاي قرمز» تازهترين اثر اورهان پاموك، نويسنده ترك برنده جايزه نوبل، رابطه ميان پدر و پسر است. او موقع صحبت كردن درباره ادبيات و قهرمانان داستانهايش ميگويد: «من اهميت زيادي براي فرد قايلم. بايد به ظرافتها، شكنندگي و تراژدي افراد، دلسوزي پدران نسبت به پسرانشان و همدردي پسران با پدرانشان توجه بيشتري كرد. »
اورهان پاموك چهارده ماه بعد از انتشار رمان «چيز غريبي در سرم» رمان جديدش به نام «زن موقرمز» را روانه كتابفروشيها كرد. برگردان فارسي اين كتاب كه به همت مژده الفت و از سوي نشر نون منتشر شده است، با حكايت يك اوستاي چاهكن و شاگردش در يكي از مناطق دورافتاده استانبول به نام اونگورن شروع ميشود. داستان در دهه ٨٠ ميلادي روي ميدهد. رمان در كنار پرداختن به زن موقرمز كه بازيگر تئاتر شهرستان است و با زيبايي رازگونهاش عقل از سر قهرمان جوان رمان ميبرد، در چارچوب نمايشنامه «اوديپوس شهريار» اثر سوفوكلس كه در آن پسري پدرش را به قتل ميرساند و داستان رستم و سهراب شاهنامه فردوسي كه پدري دستش را به خون پسرش آلوده ميكند، به بررسي رابطه پدر و پسر ميپردازد.
پاموک در مورد شاهنامه میگوید: شاهنامه اقيانوسي از داستانهايي است كه گهگاه سراغ ترجمههاي تركي و انگليسياش ميروم تا از آن الهام بگيرم يا داستاني باستاني را از آن اقتباس كنم مثل كاري كه در «زنی با موهای قرمز » انجام دادم. در دل اين كتاب حماسي جنگجويي بزرگ به نام سهراب در جستوجوي پدرش، رستم است؛ رستم كه نميداند سهراب پسرش است او را در نبردي ميكشد.
جايگاه اين روايت تراژيك در حلقه ادبي پارسي، شباهت بسياري به جايگاه اسطوره اديپوس در حلقه ادبي غرب دارد اما داستان هنوز در انتظار فرويدي خلاق است تا شباهتها و تفاوتهاي اساسي آنها را بيرون بكشد. ادبيات تطبيقي نسبت به محتواي نظريه «برخورد تمدنها» آموزههاي بيشتري درباره غرب و شرق دارد.
زنی با موهای قرمز
اورهان پاموک
چاپ چهارم
ترجمه: مژده الفت
#نشرنون
@NOONBOOK
تازه ترین رمان الیف شافاک
نویسنده «ملت عشق»
«سه دختر حوا»
مترجم: مریم طباطباییها
نشرنون
الیف شافاک، نویسندة مشهور و جسور ترک، این روزها نامی آشنا برای مخاطبان ادبیات در سراسر دنیا است. کارهای او به زبانهای مختلف ترجمه میشوند و در صدر پرفروشهای بازار کتاب در اروپا و امریکا و دیگر نقاط جهان قرار دارند. ازجمله، کتاب ملّت عشق او در ایران هم با استقبال شگفتانگیزی مواجه شده و کمتر کتابدوستی است که آن را نخوانده باشد. این نویسندة چیرهدست در کنار اورهان پاموک نقش بسزایی در شناساندن ادبیات ترکیه به مخاطبان جهانی داشته و جوایز متعددی را هم دریافت کرده است.
سه دختر حوّا داستان زندگی زنی است که میان عشق و باورهایش قرار گرفته، جستوجوی او برای درک مفهوم زندگی و عشق او را به ورطههای تازه و ماجراهای گوناگون میکشاند.
#سه_دختر_حوا #الیف_شافاک #نشرنون
@NOONBOOK
تازه ترین رمان الیف شافاک
نویسنده «ملت عشق»
«سه دختر حوا»
مترجم: مریم طباطباییها
نشرنون
#سه_دختر_حوا #الیف_شافاک #الیف_شفق #havvaninuckizi #elifshafak #havvaninüçkizi #ملت_عشق #کتاب #رمان @noonbook
گاهی از سر عصبانیت و خشم ، انچه به وضوح در مقابلمان اشکار و نمایان است را نمیبینیم تا وقتی که
ناگهان چقدر زود ، دیر میشود
و این دیرکرد هیچ جبرانی ندارد و افسوس همراه همیشگی لحظات زندگی میشود.
.
#نشر_نون
...
#کتاب_بخوانیم
#در_یک_جنگل_تاریک_تاریک
اثری از #روث_ور
مترجم : #شادی_حامدی .
#نشرنون
@noonbook
گاهی از سر عصبانیت و خشم ، انچه به وضوح در مقابلمان اشکار و نمایان است را نمیبینیم تا وقتی که
ناگهان چقدر زود ، دیر میشود
و این دیرکرد هیچ جبرانی ندارد و افسوس همراه همیشگی لحظات زندگی میشود.
.
#انتشارات_نون
...
#کتاب_بخوانیم
#در_یک_جنگل_تاریک_تاریک
اثری از #روث_ور
مترجم : #شادی_حامدیآزاد .
@noonbook
در دست انتشار: تازه ترین رمان نویسنده «ملّت عشق»
@noonbook