مشاهده مطالب کانال !منتظر Ú©Ù‡ گناه نمی کند
#گاهی_یک_تلنگر_کاÙیست†Ú¯Ø±_کاÙیست
بسم الله الرØمن الرØیم
âœï¸ 22سالØجاب. Ùنماز†Ø²Ø¯Ù‡ ساله بودم Ú©Ù‡ عقد کردم قبلش Ú©Ù…ÛŒ مقید بودم به #Øجاب Ùˆ #نماز وغیره.. اما بعدش تØت تاثیر جو خانواده همسرم Ùˆ خودش Ú©Ù… Ú©Ù… همه Ú†ÛŒ ترک شد Ùˆ راه گناهای دیگه Øگناه§Ù… باز شد
گناها بیشنماز، من از خدا دورتر...
منی Ú©Ù‡ قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، Ùبچهنشستم مثل یه رÙیق باهاØÙ…Øرم±Ù میزدم Ùˆ گریه میکردÙمراسم_شیر_خوارگانه† بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. Ùˆ روز به روز تو #گناه Ùرو رÙتم
برای رÙع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از Ú©Ù„ÛŒ زمان Ú©Ù‡ برآورده شد Ù‡ÛŒ امروز Ùˆ Ùردا Ù…ÛŒÚعلی_اصغرŒ هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ÛŒ8ماهه ام Ú©Ù‡ خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #Ù…Øرم بود
🔸 اتÙاقی تلویزیون رو روشن کردم Ùˆ دیدم #مراسم_شیر_خوارگØهدیه‡ ...
اگریها مصائب_اباعبدالله±Ø¯Ù… ÙˆØدیثی روضه میخوند، موقع لالایی خونØامام_Øسین همش به بچه Ù… نگاه میکردم Ùˆ دلم نماز‌سوخت Øس میکردم بچه من بوده Ú©Ù‡ اینطور کشتنش... خودمو میخدا§Ø´ØªÙ… جای Øضرت رباب...Ù…ÛŒÙهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی Ú†ÛŒ..
ðŸ’گناهرم آتیش Ù…ÛŒ گرÙت مثل کسی Ú©Ù‡ بچه Ø´ مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرÙته بود همش تیر میکشید از غصه Øضرت #علی_اصغر
â•ï¸Ø§ÛŒ خدا Ù…Ú¯Ù‡ من میتونم با این کلمه های خشک Øال اون روزم رو وص٠کنم!؟؟
دست رو قلبم می‌گذاشتم Ùˆ Ùشار میدادم از شدت درد!! Ù†Ùسم تنگ میشد... Øالی Ú©Ù‡ نه من هرگز میتونم توصیÙØ´ کنم.. Ùˆ نه هرگز تا Øالا تجرشهادتش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرÙتم رÙتم سر نماز.. باوØشهید†Ù…ÛŒ شامام_زمانمیی Ú†ÛŒ شد؟! من Ú©Ù‡ تا دیروز هر Ú†ÛŒ سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو Ùکر بودم.. تا اینکه Ùهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #Øدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون Ú©Ù‡ اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_Øسین (ع) Ùˆ Ù…Øبتش رو به دلش میندازه.. Ú©Ù‡ دیگه کاملا مطمئن شدم.
از وقتی #نماز خوندم کم nejatazgonah