مشاهده مطالب کانال !منتظر Ú©Ù‡ گناه نمی کند
#گاهی_یک_تلنگر_کاÙیست†Ú¯Ø±_کاÙیست
وقتی Û±Ûµ سالم شد رÙتم رشته برق خوندم ولی تو کلاس سرم Ùقط گرم شیطنت بود … بعدها عادت داشتم بعد مدرسه برم دنبال دوست دخترم Ùˆ کلا مسیر زندگیم کج شد…چون دیگه غرق یه سرÛتوبهیزا شده بودم… وقتی Û²Û° سالم شد همش لب دریا یا جزیره بودم ÙˆÚ©Ù„ÛŒ هم دختر دورم بود... Ùˆ برØÙ…Øرم‡Ù…Ù‡ Ú†Ûهیئت§Ø¯ÛŒ شده بود….یعنی امام_Øسینغرق گناه شده بودم Ùˆ خیÙخدابرام عادی شده بود خیلی کارا !
چرا #توبه کردم؟؟
تا اینکه یه بلا سرم اومد Ùˆ نتیجه تموم کارهامو دیدم..اØتمال کشته شدنم بود Ùˆ جانم در خطر بود.شب Ùˆ روزم شده بود کما…به پوچی رسیده بودم . پیشینه مذهبی نداشتم اما چون #Ù…Øرم بود میرÙتم #هیئت Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ گریه میکردم…
اصلا نمیدونستم #امام_Øسین (ع) کیه ..من واسه خودم میرÙتم Ùˆ گریه میکردم
از #خدا خواستم Ú©Ù…Ú©Ù… کنه ….ولی یه Øسی بهم میگÙت : تو برای خدا چکار کردی Ú©Ù‡ Øالا از خدا چیزی میخوای؟
منطقی بود….
بخاطر همین تصمیم گرÙتم رضایت خدارو جلب کنم…تصمیم گرÙتم پوست بندازم Ùˆ خودمو از صÙر تغییر بدم…
این تصمیم رو تاریخ Û±Û³Û¹Û³/Ûµ/Û±Û¹ گرÙتم Ùˆ از اون تاریخ به بعد بود Ú©Ù‡ از دیدن ماه Ùˆ خورشید Ùˆ ستاره گریم میگرÙت Ùˆ میگÙتم : اینارو Ú©ÛŒ درست کرده ØŸ........از خواب بیدار شده بودم Ùˆ تازه میدیدم یه سری از چیزارو…
تازه Ùهمیده بودم وای رضا ØŸ تو چکار کردی…
دÙتر یاد داشت خریدم Ùˆ خاطرات هر روز خودمو مینوشتم…ته Ønejatazgonah