کانال تلگرام نبض زن @nabzezan

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 💕🎀 نبض زن 💕🎀

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

رمهر_روز_پائیزهوز_پائیزه

قسمت صد و چهارم
- مامانم از داغ مرگ بابا نبود که افسردگی گرفت، از غصه‌ی زن دومی بود که بعد مراسم یهو سروکله‌اش پیدا شد و ادعای ارث کرد. طفلک مامانم نمی‌دونست برای شوهر تازه رفته‌ش گریه کنه، یا برای سادگی خودش. گاهی با خودم می‌گم کاش هیچ‌وقت مامان نمی‌فهمید. کاش اون زن بعد مراسم بابا نمی‌رفت مستقیم به مامان بگه من همسر قانونی سعیدم. کاش منو پیدا کرده بود‌. کاش به خودم گفته بود که هیچ‌وقت نذارم مامانم بفهمه برای شوهرش کافی نبوده. امان از روزی که کاخ رویایی یه زن رو سرش خراب شه. دیگه هیچ‌کس نمی‌تونه از زیر آوار درش بیاره. انقدر همون‌جا زیر آوار می‌مونه تا بالاخره نفس کم بیاره و بمیره. مثل مادر من که یه شبه عشق اساطیری سی‌ ساله‌ش سرش آوار شد. سی سال کنار بابام خندید و پیر نشد، یه شب که فهمید خنده‌های بابا سهم زن دیگه‌ای هم بوده خنده یادش رفت و پیر شد.
سکوت کرد و دیگه ادامه نداد. ادامه نداشت. مرگ یه زن زیر آوار کاخ بلند آرزوهاش که ادامه نداشت. انقدر ساده که تیتر هیچ روزنامه‌ای نشه. انقدر سهمگین که آدم بکشه. باختن یه زن بها داشت، اما فقط برای خودش. هیچ مردی برای از دست دادن عشق بهایی به این سنگینی نداده. هیچ مردی از بی‌عشقی نمرده. هیچ مردی تنها نمونده. هیچ مردی با فکر و خیال نفس نکشیده. هیچ مردی توی فکر و خیال نمرده.
یاد نگاهش روی تخت بیمارستان افتادم که خالی بود. خالی از زندگی. پس زندگی اون زن پنج سال پیش توی یه مسجد وسط مراسم عزای عشقش تموم شده بود. وسط عزای عشقش برای عاشقانه‌هاش هم عزا گرفت و خودش کنار جسد هر دوشون جون و زندگی‌ش رو جا گذاشت.
خدایا به سر هیچ زنی نیار که زیر آوار رویاهای عاشقانه‌ی خودش نفس کم بیاره! به سر هیچ کس نیار!

روبه‌روی غسالخانه پشت آمبولانس پارک کردم. پیاده شدم و رو به شهاب گفتم:
- تو همین جا بشین برم ببینم ویلچر دارن برات بگیرم؟
سعی کرد پاهاش رو تکون بده و در همون حال گفت:
- نمی‌خواد. می‌تونم راه برم.
به پاش که به زور دست‌هاش داشت تکونش می‌داد نگاهی کردم و حرصی از این لجبازی‌اش گفتم:
- با انگشت پات می‌خوای راه بیای؟ زانوت تکون نمی‌خوره. بشین لج نکن زود میام.
به در عقب آمبولانس Ú©Ù‡ راننده بازش Ú©Ønabzezan‡ بود خیره شد Ùˆ سری تکون داد. ماشینبض_زنˆ دور زدم Ùˆ سمت رانندپولک_های_احساسبهر_روز_پائیزه±Ùhttp://nabz4story.blogfa.com/

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: