مشاهده مطالب کانال 💕🎀 نبض زن 💕🎀
رمهر_روز_پائیزهوز_پائیزه
قسمت نودم
چشم‌غره‌ای نثارش کردم Ùˆ بیرون رÙتم. انگار دست من بود ناراØت بشم یا نه. دنبالم دوید Ùˆ بهم Ú©Ù‡ رسید با خنده Ú¯Ùت:
- Øالا اگه قهر Ù†Ú©Ù†ÛŒ قول می‌دم ببرمت بگردونمت Ú©Ù‡ این دو روز تا وقت بعدی دادگاه بهت بد نگذره. خوبه؟
جلوی خنده‌ام رو گرÙتم Ùˆ چپ‌چپ نگاهش کردم.
- نه پس می‌خواستی تو اتاق هتل Øبسم Ú©Ù†ÛŒ. باید ببری بگردونیم دیگه. عجبا.
خندید Ùˆ خواست باز بینی‌ام رو بکشه Ú©Ù‡ عقب رÙتم Ùˆ اجازه ندادم.
- نکن بچه تو دادگاهیم. می‌بینن می‌گیرن بدبختمون می‌کننا.
از خیر بینی کشیدن گذشت و خودش جلو اومد.
- با تو بدبختی هم شیرینه.
خندیدم Ùˆ به جای جواب سمت در خروجی خانم‌ها رÙتم.
عادت نداشتم. به این همه Ù…Øبت خیلی سال بود Ú©Ù‡ بد عادت شده بودم. عادتم بیشتر عقده Ù…Øبت داشتن بود.
چادر رو تØویل Øراست اتاقک دادم Ùˆ از اتاق بیرون اومدم. تکیه به ماشین منتظرم ایستاده بود. من رو Ú©Ù‡ دید با لبخند در رو باز کرد Ùˆ منتظر شد سوار بشم. تشکر کردم Ùˆ نشستم. در رو پشت سرم بست Ùˆ ماشین رو دور زد Ùˆ خودش هم نشست. Øین استارت زدن پرسید:
- Øالا کجا بریم؟
- اول بریم شاهچراغ. می‌شه کسی شیراز بیاد و زیارت آقا نره؟
لبخندش کمرنگ‌تر اما Øقیقی‌تر شد.
- از آقا چی طلب می‌کنی؟
لب گزیدم. جز آرامش چیز دیگه‌ای نمی‌خواستم. اما نمی‌شد به مرد عاشق کنارم بگم کنارت آرامش ندارم. اینکه اگر همه‌ی اینها یه شوخی مسخره باشه، اگر مثل الیاس یه دروغ بزرگ باشه، با دومین شکست زندگی‌ام قراره Ú†Ù‡ کار کنم؟ این‌بار یه آهنگ مسخره جواب نمی‌ده، این‌بار با Ú†ÛŒ اØساساتم رو ترمیم کنم؟ این‌بار توی کدوم یخچال قلبم رو یخ ببندم تا بلکه تکه‌های شکسته‌اش به هم پیوند بخوره؟
سرش رو Ú©Ù‡ به موازات سرم خم کرد متوجه شدم Ú©Ù‡ سکوتم طولانی شده. برای Ùرار از جواب، سوال کردم:
- تو خودت چی از آقا می‌خوای؟
نگاهش غمگین شد و لب بست. جواب نداد. شاید بابک هم کنار من آرامش نداشت.
بقیه راه در سکوت Ø·ÛŒ شد. من توی اÙکار خودم غرق بودم Ùˆ بابک هم با خودش خلوت کرده بود.
تا Øالا کسی رو Ú©Ù‡ زنبور گزیده دیدین؟ انقدر از دوباره گزیده شدن می‌ترسه Ú©Ù‡ تا زنبور می‌بینه مهم نیست کجاست، مثل دیوونه‌ها رÙتار می‌کنه تا زنnabzezanر رو از خودش دور کنه. Øتی گاهی جیغنبض_زن€ŒØ²Ù†Ù‡ Ùˆ Ùرار می‌کنÙپولک_های_اØساسخهر_روز_پائیزهع http://nabz4story.blogfa.com/