کانال تلگرام نبض زن @nabzezan

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 💕🎀 نبض زن 💕🎀

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

رمهر_روز_پائیزهوز_پائیزه

قسمت هفتاد و دوم
رفت و من رو با بهت چیزی که شنیدم تنها گذاشت. این زن روز خاکسپاری شوهرش با تموم غم و شکستگی باز به جز غم مرگ همسر مشکلی نداشت. شهاب با این زن چکار کرده بود که الان به جنازه تشبیه و روانی خطابش می‌کردن!
عصبی گوشی‌ام رو درآوردم و شماره‌ی شهاب رو گرفتم. اینبار اسم "رومخ" واقعا روی مخم راه رفت. این زن چهار سال قبل روانی نبود.
بعد از چند بوق آزاد بالاخره آقا جواب داد.
- جانم همراز؟
صداش خسته و خواب‌آلود و کش‌دار بود. عصبی از این همرازی که به مادرش ترجیح داده بود تشر زدم:
- الو، شهاب؟ همراز کیه؟ باز با کی اشتباه گرفتی؟ من مهرسام. تو کجایی؟ اومدم بیمارستان نیستی تو.
- هستم. میام همرازم.
از لحن کشدارش حالم بد شد و به خواب‌آلود بودنش شک کردم.
- شهاب تو کجایی؟ همراز کیه؟
چند لحظه مکث کرد و این‌بار سعی کرد رسا صحبت کنه. البته فقط سعی کرد.
- باید برم. کار دارم فردا بهت می‌گم.
حتی خداحافظی نکرد و تماس رو قطع کرد. بعد از چند تا الو، الو گفتن وقتی دیدم قطع شده عصبی‌تر از قبل شماره‌اش رو گرفتم.
- مشترک مورد نظر شما خاموش می‌باشد.
عصبی لبم رو گزیدم و فکر کردم اگر خواب‌آلود بود که بعد از کلام دوم بالاخره خواب از سرش می‌پرید. این صدای سست و بی‌حال نمی‌تونست از خواب‌آلودگی باشه. نکنه مست بود؟! اون هم درست روزی که مادرش بیمارستان بود و فردا عمل داشت؟ نه، شهاب آدم اینکار نبود. بود؟!
اما من که به شهاب افتخار می‌کردم. من دوسش داشتم. بمیری همراز. بمیری.

***
یک ساعت اول رو صرف این کردم که خاله رو به حرف بیارم و تهش از هر راهی رفتم بن بست بود. نه حرف می‌زد، نه تکون می‌خورد و نه نگاه می‌کرد. با اینکه قبولش سخت بود اما حرف‌های پرستار کاملا درست بود. این زن با جنازه فقط یه فرق داشت، اون هم این بود که هنوز نفس می‌کشید.
آهی کشیدم Ùˆ خسته از کلنجار بی‌سرانجامم روی صندلی کنار تخت نشستم. مستقیم از کار اومده بودم Ùˆ نه روزنامه‌ای داشتم، نه کتابی Ú©Ù‡ خودم رو باهاش سرگرم کنم Ùˆ گذر کند وقت در بیمارستان رو سرعت ببخشم. گوشی‌ام رو درآوردم Ùˆ باز شماره‌ی شهاب nabzezan گرفتم. هنوز خاموش بود. کجا رفته Øنبض_زنŸ شهابیی Ú©Ù‡ انقدر Ù†Úپولک_های_احساس¯Øهر_روز_پائیزه†Øhttp://nabz4story.blogfa.com/

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: