کانال تلگرام نبض زن @nabzezan

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 💕🎀 نبض زن 💕🎀

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

رمپولک_های_احساس_های_احساس

قسمت دویست و دوم
کیفم را روی مبل پرت کردم و به طرفش چرخیدم،قبل از اینکه حرکتی کند دستم را دور گردنش حلقه کردم...تفاوت قدی مان ضایع تو چشم می خورد! در برابرش خیلی کوچک و ریز جثه بودم. روی پنجه پا بلند شدم با این حال بازهم، هم قدش نشدم: گفتم همینه که هست...حرفیه؟
دستش را دور کمرم قاب گرفت. مثل خودم صورتش را نزدیکم کرد و با لحن تهدید آمیزی جواب داد: داری کرم می ریزی...حواست باشه
از شدت خنده لبم را زیر دندان کشیدم که نگاهش به همان سمت کشیده شد،متوجه نیتش شدم و سریع ازش فاصله گرفتم اما حالا کیان بود که محکم مرا گرفته بود و قصد نداشت ولم کند
-کجا؟خودت در کمال دلبری و پررویی با پای خودت اومدی انتظار داری ولت کنم بری؟
بدون تقلا ایستادم و سعی داشتم تا دستش را از دور کمرم باز کنم:
اصلا میدونی چیه؟ سرش را به معنی استفهامی تکان داد که ادامه دادم
-تا وقتی که کامل به حال خودم ولم نکنی و هی دم به دقیقه چکم نکنی همینه که هست..و حتی ممکنه بدتر از ایناشم باشه..می فهمی که چی می گم؟ به ساعت اشاره کردم: می خوام بگم حتی ممکنه دفعه بعد از دوازده هم رد بشه..پس به نفع خودته اعتمادتو بهم ثابت کنی!
تغییری در حالت صورتش ایجاد نشد اما لحنش همچنان جدی و توبیخ گر بود: تو اسمش و هرچی می خوای بذار ولی من بهش می گم نگرانی! و من هیچ وقت سر این مورد کوتاه نمیام که زنم تا ساعت ده شب بدون من تو خیابونا ول بچرخه که آخرشم اینجوری جلوم وایسه و بلبل زبونی کنه!
مردمک چشمهایش دو دو می زد و پلک راستش می پرید، عصبانی اش کرده بودم؟ شاید! کمی ترسیده بودم و بی اراده صدایم مظلوم شد:
-به خدا نفهمیدم چه جوری گذشت اصلا حواسم به ساعت نبود
سکوتش بیش از حد کش آمد: ببین منو..تو خیلی وقته که مال منی شیرفهم؟
لبخند شیطانی زدم: برمنکرش لعنت
- چون بار اولته نادیده می گیرم ولی...بازم تکرار بشه تضمینی نمیکنم بخششی تو کار باشه
خوشحال شدم و با شوق و بدون حرف در نگاهش زل زدم. یک دستش را بالا آورد و موهای پریشانم را که از زیر مقنعه بیرون زده بود با ملایمت نوازش کرد:
-من دیگه غلط کنم دست تو نقطه ضعف بدم...Ú©Ù‡ Ù‡ÛŒ راه nabzezanیراه اینجوری زل بزنی تو چشمام Ùنبض_زنبری Ú©Ù†ÛŒ ...
بازهم بی Ø­Øپولک_های_احساس Øهر_روز_پائیزهدÙhttp://nabz4story.blogfa.com/

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: