کانال تلگرام نبض زن @nabzezan

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 💕🎀 نبض زن 💕🎀

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

رمپولک_های_احساس_های_احساس

قسمت دویست و یکم
گوشی روی میز به صدا درآمد سر هر دویمان به سمت گوشی چرخید و بهار با دیدن چهره ی کیان که روی اسکرین گوشی ثابت مانده بود جیغ دیگری کشید و از ته دل خدارا شکر کرد...با خنده از حرکاتش دستم را روی صفحه کشیدم و جواب دادم:
-جانم؟
- جانت سلامت خانومی..کجایی؟
نیم نگاهی به این دختر انداختم که انگار نمایش مفرحی می دید دستهایش را زیر چانه زده بود و با نیش کش آمده ای به مکالمه ما گوش می داد...از ته دل خندیدم : بابهار تو کافه ایم
شهاب- مشخصه خیلی داره خوش می گذره...امتحان خوب بود؟بهار پشت سرهم با دست اشاره می کرد..گوشی را فاصله دادم: چی می گی؟
- اول سلام برسون بعدم تبریک بگو..نه بابا اصلا چرا تو و بعد گوشی را با سرعت از دستم کشید و مشغول صحبت با کیان شد..نمی دانم کیان چه می گفت که این سمت خط بهار از خنده ریسه رفته بود.
-اِ..بده ببینم حوصلمو سر بردی! الو؟؟
کیان هم با لحنی خندان گفت: مزاحمت نمیشم با دوستت هستی...می خوای آدرس بده بیام سراغتون؟
-نمی خواد کیان.خودمون میاییم
کمی مشکوک شد: چرا؟چیزی شده؟
-چیزی که نه...می خواییم یکم باهم حرف بزنیم..قول می دم زود می رسم خونه
با کمی تعلل جواب داد: باشه شمیم ام.پس مواظب خودتون باشین زود برگرد
لبخند محوی گوشه لبم جا خوش کرد:چشم نگران نباش..زود میام..کاری نداری؟
- نه عزیزم...منتظرتم..فعلا
-خداحافظت
تماس را قطع کردم و بهار را با همان چهره مضحک دیدم:
-چیه؟؟؟
اشاره به گوشی توی دستم کرد: خوشم میاد اون همه وقت دو ساعت ور زدم اثری روی توی کله خراب نداشت...بعد دو کلمه که یار حرف می زنه چنان گل از گلت می شکفه که یادت می ره تا ده دقیقه پیش چه برج زهرماری شده بودی
با خنده و کمی اخم و حرص جعبه دستمال کاغذی را از روی میز به سمتش نشانه گرفتم که غش غش خندید و دستهایش را بالا برد: من شکر خوردم دختر....تسلیم
و بعد تند اضافه کرد: خاک بر سر ذلیلت کنن!قیافه ت شده عین این آدمای عشق ندیده بدبخت!
حتی مهلت نداد تا جوابش را بدهم که تندی از کافی شاپ بیرون رفت...تینا را برای ساعاتی فراموش کردم و با خنده؛ بابهار و شیطنت هایش همگام شدم.
آن Ønabzezan² سرد زمستانی پا به پای هم در خیانبض_زن های شهر از بودن هم Ùپولک_های_احساس°Øهر_روز_پائیزهیÙhttp://nabz4story.blogfa.com/

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: