تعرفه و شرایط تبلیغات 😍👇
👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEIAwCPGKXkk5l8QwQ
🌷کانال اول ما
@nabzezan
مشاهده مطالب کانال 🔮 نبض مرد 😎
توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد
🔹امشب ماه به اَبَرماه تبدیل می شود
ساعت 19:17 دقیقه امروز ماه در حالت قرص کامل به نزدیک‌ترین فاصلهٔ خود از زمین می رسد. این اتفاق به صورت میانگین هر 14 ماه یک بار رخ می دهد
🔮 @nabzemard
🍶🍃بهبود #زود_انزالی
🍃۵/ ۲ گرم #زعفران
🍃۱۰ گرم #زنجبیل
🍃 ۱۰۰ گرم #عسل
همه را مخلوط کرده سه بار در روز یک ق.غ میل کنید.
🔮 @nabzemard
همانقدر که زن را باید فهمید
مرد را هم باید درک کرد
همانقدر که باید قربان صدقه زن رفت
باید فدای خستگی های مرد هم شد
خلاصه مرد و زن ندارد،به نقطه ی ما شدن که رسیدی :
بهترین باش
️
🔮 @nabzemard
مردان، اول تحریک مستقیم اندامهای
جنسی را دوست دارند و بعد دیگر
اندامها؛ زنان اما بر عکس اند.
🔮 @nabzemard
رمان عاشقانه #منو_نشكن
#قسمت_هفتاد_و_سوم
همه اش جمله ی اخرش توی ذهنم می پیچید*همه چی از نظر من تموم شده.. همه چی از نظر من تموم شده*
نمیدونم چی شد که جلوی چشمام سیاه شدو دیگه چیزی نفهمیدم.
با باز کردن چشمام، صورت نگران مامانم رو دیدم.
—خوبی عزیزم؟
-خوبم.چی شده؟
—هیچی عزیزم بی هوش شدی اوردیمت بیمارستان.
یه لحظه چشمامو روی هم گذاشتم و همه چی رو به یادم اوردم.
پیام پارسا، بیرون کردن مامان از اتاق، قفل کردن در، سیاهی رفتن چشمام.
—زنگ بزنیم پارسا بیاد؟
-نه مامان.
—بابات میخواست بهش خبر بده، من نذاشتم.. چون خودت گفتی یکم مشکل دارید باهم.
-ممنون مامان.
فکر کنم قسمت اورژانس بودیم چون به جای در دورم پرده بود، بابام پرده رو کنار زد و اومد کنارتختم ایستادو گفت:خوبی باباجان؟
-بهترم.
—خدا رو شکر.. سرمت هم تمومه برم بگم بیان برات بکشن بریم.
با گذاشتن چشمام روی هم حرفشو تایید کردم.
بعد از مرخص شدن از بیمارستان از مامان پرسیدم ساعت چنده که گفت:10صبح.
با شنیدنش خیلی تعجب کردم، یعنی من از دیروز عصر تا حالا بی هوشم؟
توی راه که میرفتیم گفتم:مامان از کجا فهمیدید من بی هوش شدم؟ در که قفل بود.
—دو ساعتی بعد از اینکه از اتاقت رفتم بیرون اومدم بازپشت در، هرچی صدات زدم جواب ندادی. با کلید یدکی که بابات داشت درو باز کردیم، ولی بازم هرکاری کردیم انگار چیزی پشتش باشه باز نشد دیگه با بدبختی یکم درو تکون دادیم من اومدم تو که دیدم بی هوش شدی.
بابا:ساناز، چرا درست غذا نمیخوری؟ دکتر می گفت بخاطر کم غذا خوردن فشارت افتاده مثل اینکه شوک هم بهت وارد شده،قضیه چیه؟
-میشه نپرسید؟
—هرجور راحتی دخترم.
با وارد شدن به حیاط داداشام فورا از خونه اومدن بیرونو با نگرانی گفتن:خوبی؟ چی شدی؟
خسته از این جمله ی تکراری به گفتن:یه اره کوتاه بسنده کردم.
بعد از خوردن ناهار که با چشم غره های مامان بخاطر کم خوردنم بود روبه رو شدم،رفتم روی تختم دراز کشیدم و منتظر بودم ساعت 5بشه و پارسا بیاد دنبالم.
بازم بی اراده اشکام پهنای صورتمو خیس کردن، نمیدونم چی شد که خوابم برد.
با باز کردن چشمام و درک موقعیتم چشمم به ساعت افتاد که 4:30رو نشون میداد، با یاد اوری پارسا فورا از جام بلند شدم و یه دست لباس مشکی پوشیدم و هیچ ارایشی هم روی صورتم نذاشتم، چرا که من عزادار عشقیم که با دستای خودم نابودش کردم.
دم در کفشامو می پوشیدم که مامان از اشپزخونه اومد بیرونو گفت:کجا میری با این حالت؟
-میرم پیش پارسا.
—بزار یه روز دیگه.
-نه مامان. من رفتم.
در حیاطو که باز کردم ندیدمش، ساعت هم 5:10دقیقه رو نشون میداد.
بیست دقیقه ای توی گرما زیر درختی که دم در حیاطمون بود ایستادم که اومد.
سوار ماشین شدم و سلام کردم.
با یه نیم نگاه بهم جوابمو دادو راه افتاد.
دلم براش تنگ شده بود، ولی اون اصلا، چشمم بهش بودو نگاهش میکردم.
اشکامم با به یاد اوردن اینکه دیگه نمیخواد مال من باشه دوباره راه افتادن.
برعکس من که لباس مشکی و صورتی بی روح داشتم، پارسا ته ریش مرتب با پیرهن سفیدی که استیناشو تا ارنج بالا زده بود با شلوار جین مشکی پوشیده بود، عینک دودیش هم مثل همیشه رو چشمش بود.
من چجوری بدونش زندگیو تحمل کنم؟
از شهر خارج شدو رفت یه جای خیلی خلوت، نمیدونم منظورش از این کار چی بود ولی اونجا مورچه هم پر نمیزد.
تنها باگفتن یه پیاده شو، خودش از ماشین پیاده شد و جلوی ماشین تیکه اش رو به کاپوت دادو دستاشو توی جیبش کرد.
منم پیاده شدمو کنارش ایستادم.
چند دقیقه گذشت ولی حرفی نزد،همونطور ساکت ایستاده بود.
ادامه دارد...
نویسنده : مرضیه.الف
🔮 @nabzemard 😎
🔳🔲 هر روز صبح ، با رمان های جذاب همراه #نبض_مرد باشید🤓
🔴دانلود نسخه کامل و بدون سانسور رمان جذاب #منو_نشکن 👇
http://nabz4story.blogfa.com/
#مردان_بدانند
احساس داشتنِ حامی،
خیلی برای خانم ها لذت بخشه
این احساس را همیشه
بهشون هدیه بدید
🔮 @nabzemard
کلمات کلیدی: مردان_بدانند
#هیدروسل یا آب آوردن بیضه
🔹در این بیماری، مایعی دراطراف بیضه جمع می شود،باعث بزرگی تدریجی بیضه می گردد
بیرون کشیدن آب با سرنگ باعث درمان نخواهد شدو تنهاراه درمان عمل جراحی است.
🔮 @nabzemard
کلمات کلیدی: هیدروسل
👩 #سیاست_های_زنانه
غـــــرور کـاذب مــــردها
برای یک مرد افت دارد برای پیدا کردن آدرس از رهگذر یا عابری کمک بخواهد.
در حقیقت او حاضر است به جای رسیدن به مهمانی شما را به یک رستوران شیک ببرد اما نقطه ضعفش در پیدا کردن آدرس مشخص نشود.
👈🏻 ما پیشنهاد می‌کنیم قبل از اینکه خود را برای رفتن به چنین مهمانی آماده کنید، آدرس و محل دقیق آن را یا از فضای اینترنت یا کسی که بلد است بپرسید و زمانی که در ماشین کنار دستش نشستید آدرس را طوری به او بگویید که گویی او بلد است و شما می‌خواهید از درست بودنش مطمئن شوید.
به طور مثال: (👇🏻)
"عزیزم! بذار این دفعه من بگم از کدوم خیابون بریم که هم این خیابون ها رو خوب یاد بگیرم و هم تو بهم نمره بدی ببینم چقدر اینجاها رو بلدم"
با این روش به هدف خود می‌رسید بدون اینکه به کسی بر‌بخورد.
🔮 @nabzemard
کلمات کلیدی: سیاست_های_زنانه
چهار چیز مغزتان را از خطر آلزایمر نجات خواهد داد!!!
👈 ورزش کـردن
👈 کـنترل فشار خون
👈 رابطـه جنسـی منظم
👈انـجام تمـرینات ذهنـی
🔮 @nabzemard
#رازهایی_در_مورد_مردان
یک مردامروزی دوست ندارد همسرش بیش ازاندازه به او وابسته باشدوبه اصطلاح به اوبچسبد،چنین چیزی باعث میشود که اواحساس خفگی کند.
🔮 @nabzemard
کلمات کلیدی: رازهایی_در_مورد_مردان
#همسرانه
خانوم خونه؛
❌هرگزهمسرتون رو بامردی مقایسه نکنین؛
نه ازنظر ظاهر،نه از نظرقدرت!
اینکه اوجذابترین ومردترین مرد،
درنگاه شماست؛
به اوقـ💪ـدرت بیشتری خواهد داد!
🔮 @nabzemard
کلمات کلیدی: همسرانه
زنان محبوب،خنده روهستند
همه ی مردان دوست دارند بتوانند یک زن را بخندانند
هر مردی وقتی بتواند زنی را بخنداند، احساس میکندفرد فوق العاده ای است
🔮 @nabzemard
داشتن مردی كه بلد است چگونه حس امنيت رادر قلب همسرش ايجاد كند، يكی از بزرگ‌ترين عوامل ايجاد خوشبختی در زندگی يك زن است؛مردی ك می‌تواندكارها را سرو سامان دهد حضورش به معنی آرامش است
🔮 @nabzemard
آقایون بدونید‼️
خانما تو دوران پریودی هورموناش بهم میریزه.
برای همین بهانه گیر و عصبی میشن. اونا دست خودشون نیس بعضی اعصاب خوردیاشون. و خیلی خوبه بدونید
❌ شما مقصر عصبانیت و غمشون نیستید
اونا در این دوران تمام مشکلاتشون از کودکی تا حالا رو بخاطر میارن
و دوس دارن توی خودشون فرو برن و غمگین باشن.
💋 بیشترین لطف توی این دوران گوش دادن به حرفاشونه.
ولی توقع نداشته باشید بلافاصله بعدش اروم بشن
باید بهشون زمان بدین خودشون دوباره شاد و پر انرژی میشن❤️❤️
🔮 @nabzemard
⚠️کارهایی که مردان، باید بعد از 40 سالگی، برای حفظ قوای جنسی انجام دهند:
》فعالیت بدنی
》مصرف مکمل روی
》پرهیز از سیگار و الکل
》مصرف بیشتر سبزیجات
》مصرف جنسینگ
🔮 @nabzemard
اعتماد به نفس دادن به مردان
در مواقعی که مردان حساس می کنند که همه چیز برای آنها تمام شده آنوقت به زنی نیاز دارند که اعتماد به نفس و روحیه ای سرشار از انرژی را به او هدیه کند.
🔮 @nabzemard
در حمام ابتدا لازم است دست و پا را با اب تماس دهید نه سر را؛
چون اگر ابتدا سر را با اب تماس بدهید، باعث سردرد، کاهش حافظه، ریزش مو و سردی بدن می شود..
🔮 @nabzemard
