مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرØمن الرØیم
مستند داستانی ک٠خیابون(2)
âœÙ†ÙˆÛŒØ³Ù†Ø¯Ù‡: Ù…Øمد رضا Øدادپور جهرمی
â›”ï¸Ù†Ù‚Ù„ Ùˆ انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست.â›”ï¸
«قسمت بیست و چهارم»
یه نگاهی به Ùایلش انداختم. پر Ùˆ پیمون نبود ولی چیزای بدرد بخوری هم توش پیدا میشد. Ùورا دادم Øدود موقعیت مکانی شماره را برام درآوردند.
با سیستم خودم Ú©Ù‡ Ú†Ú© کردم، دیدم تلگرام Ùˆ وایبر Ùˆ توییت روی اون خط Ùعال بود Ùˆ یه دنیا ارتباطات Ùˆ کانال ها Ùˆ اشخاص متعدد Ùˆ .... هم داشته!
تو تلگرامش کلماتی را سرچ کردم... کلماتی مثل: اعتراض – سرکوب – Øمله – الله اکبر – خیاØmohamadrezahadadpour
دیدم ماشالله نتایج زیادی هم داشت! مشخص بود Ú©Ù‡ Øسابی جونش میخاره Ùˆ کلش بوی قرمه سبزی میده. Ùهمیدم Ú©Ù‡ با یه مورد نسبتا «مهم» روبرو هستم ولی شاید چندان «Øساس» هم نباشه. بالاخره باید برم تو نخش ببینم Ú†ÛŒ تو Ú©Ù…Ú†Ù‡ داره؟
وقتی میخواستم تلگرامش را ببندم، یه Ù„Øظه به ذهنم اÙتاد Ú©Ù‡ ببینم اسم خودشو Ú†ÛŒ گذاشته؟
یه چیزی دیدم که تعجبم بیشتر شد!
دیدم اسم پروÙایلش نوشته: «ترانه!»
یهو یه پالس قوی از gps گوشیش روی گوشی اداریم دریاÙت کردم Ú©Ù‡ Ùهمیدم جای تقریبیش کجاست Ùˆ باید Ùورا مثل اجل معلق میرÙتم سروقتش!
✅ دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour
ولی یه چیزی اÙتاد تو دلم! یه Ù„Øظه Ùورا پوشه ترانه خودمون (همون Ú©Ù‡ به این پسره Ú©Ù‡ بازجوییش کرده بودم ارتباط گرÙته بود Ùˆ جنسش را خریده بود) را باز کردم. همینطور چشمی Ùˆ Ùوری Ú©Ù‡ نگاه میکردم، Ùهمیدم Ú©Ù‡ اغلب اشخاص Ùˆ کانالاش با این خطی Ú©Ù‡ چند Ù„Øظه قبل Ú†Ú© کردم یکیه! Ùقط شمارش متÙاوته!
تقریبا داشتم مطمئن میشدم Ú©Ù‡ خودشه Ùˆ همین ترانه خودمونه! ولی به عمار Ùˆ بچه ها چیزی Ù†Ú¯Ùتم تا به کارشون ادامه بدن.
Ùورا یه ماشین از اداره گرÙتم Ùˆ یه برگه ماموریت پر کردم Ùˆ زدم از اداره بیرون!
با تراÙیک زشتی روبرو شدم. ولی چاره ای نبود Ùˆ نمیشد از روی سر ماشینا پرواز کنم Ùˆ برmohamadrezahadadpour