کانال تلگرام دلنوشته های یک طلبه | محمد رضا دادپور @mohamadrezahadadpour

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

مستند داستانی کف خیابون(2)

✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

«قسمت شانزدهم»

گفتم: «عجب! پس اون مرده چی؟ اون چیکاره بود؟»

گفت: «دیگه مردی در کار نبود ... آهان ... رانندش میگی؟ نه ... اون کاره ای نبود ... من فقط با ترانه میبستم!»

گفتم: «چی شد؟ چی گفتی؟ چی شنیدی؟»

گفت: «اولش تعجب کردم که دختر هست ... خیلی آرایش کرده بود و وضعیت جلفی داشت و چهرش هم زیادی عملی بود ... من همش میترmohamadrezahadadpourه آشنایی ما را اونجا با هم ببینه و آبرو ریزی بشه! رفتیم کافی شاپ اونجا و نشستیم و حرف زدیم.

گفت چند تا از اینا و بقیه وسایلش میتونی برام جور کنی؟

گفتم من فقط همینا را دارم ...

گفت اگه بتونی دستمو بذاری تو دست اونی که اینا را بهت داده، پول خودتم محفوظه!

گفتم خودم بلند کردم!

گفت مال کارخونه ............... هستی؟

گفتم تو با این چیزاش کاری نداشته باش!

✅دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour

گوشیشو از شلوار تنگش به زور آورد بیرون و گفت باشه! شماره کارتتو بهم بده تا همین جا برات کارت به کارت کنم!

گفتم شماره کارتم یادم نیست!

گفت پس پاشو بریم دم یه عابر بانک!

رفتیم! ولی اون نیومد ... توی ماشین نشست! دو تا کارتشو بهم داد و شماره رمز دوتاش بهم داد و گفت برو هر چی میخوای بردار!

وقتی میخواستم از ماشین پیاده شم، گفت گوشیتو بهم میدی واسه یکی از دوستام یه اس بدم! گوشی خودم هنگ کرده!

منم دیگه زشت بود قبول نکنم ... گوشیمو بهش دادم...

من داشتم شاخ درمیاوردم اما چون خانم با کلاسی بود و داشت جدی میگفت، میخواستم زحمتش نشه ... پیاده شدم و پولمو گرفتم ... یه صد تومن هم اضافه تر گرفتم ... خودش گفته بود ...

بعدش که میخواستم برگردم تو ماشین، یه نگا به کارتها کردم ... اسم ترانه روش نبود ... اسم یکی دیگه روی اون کارتها بود ...

برگشتم تو ماشین! اینقدر با شخصیت بود که حتی ازم نپرسید چقدر کشیدی؟ منم چیزی نگفتم!

دیدم داره گوشیمو واسم شارژ میکنه! گفتم من صبح شارژش کرده بودم ... گفت باشه ... اشکال نداره ... پیامای من زیاد شد ...»

داشتم از این همه حماقت و سادگی این پسرهبالا میاوردم!

بهش گفتم: «کارتشو داد و تو هم رفتی تلکش کردی و گوشی بهش دادی و اونم پیامک زد و بعدش هم شارژ کرد و تو هم هیچی به هیچی؟! فقط نشسته بودی پیش یه حوری و از عطر تنش و برجستگی بدنش لذتش میبردmohamadrezahadadpour

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: