مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
ðŸØ³Ùر_نامه_کربلا_Û²Û³
نماز مغرب Ùˆ عشا را در Øرم مطهر Øسینی خوندیم. Øرمی Ú©Ù‡ Øداقل دو تا نماز جماعت رسمی در اون خونده میشه. من معمولا اگه Ùرصت باشه Ùˆ از Ùضیلت نماز اول وقت نمونم، جماعتی را پیدا میکنم Ú©Ù‡ از وکلا Ùˆ منصوبین آیت الله سیستانی باشند.
بعد از نماز، باید Ùورا میرÙتیم هتل تا آماده بشیم Ùˆ ساعت Û²Û± بیاییم Øرم. چون میخواستیم شب شهادت Øضرت زهرا سلام الله علیها برنامه منبر Ùˆ روضه جمعی داشته باشیم.
من تمام این سÙر را رÙتم Ùˆ نوشتم تا به شب شهادت بی بی دو عالم Øضرت Ùاطمه زهرا سلام الله علیها برسم. آرزوی همیشگیم بوده Ú©Ù‡ یه Ùاطمیه دوم در کربلا باشم.
اما دوس نداشتم این ایام تبلیغی را از دست بدم Ùˆ Ùقط برای دل خودم برم Ùˆ بیام. چون اگر Ù…Øرم Ùˆ صÙر Ùˆ Ùاطمیه Ùˆ Ú©Ù„ مجالس اهل بیت به تبلیغ نرم، نمیدونم Ùردای قیامت باید Ú†Ù‡ جواب بدم. بخاطر همین وقتی همه رÙته بودن اربعین، دعا کردم روØانی کاروان Ùاطمیه باشم. Ú©Ù‡ الØمدلله خدا توÙیقش را داد.
رÙتیم صØÙ† پشت سر Øضرت Ùˆ یه گوشه به زور پیدا کردیم Ùˆ دور هم جمع شدیم.
چند کلمه صØبت کردیم:
اول: دعای امام صادق برای زوار امام Øسین علیه السلام
از امام صادق عليه السلام اجازه شرÙيابى خواستم ØŒ به من Ú¯Ùته شد : داخل شو.
من داخل شدم Ùˆ ديدم Øضرت در مصلاّى خانه خود مشغول نماز است. نشستم تا نماز خود را تمام كرد Ùˆ شنيدم با پروردگارش مناجات مى كند Ùˆ مى گويد: الهى! اى آن كه كرامت را مختصّ ما كردى Ùˆ وعده Ø´Ùاعت به ما دادى Ùˆ وصايت را ويژه ما گردانيدى Ùˆ دانش گذشته Ùˆ آينده را به ما بخشيدى Ùˆ دلهاى مردمان را شيÙته ما كردى! من Ùˆ برادران من Ùˆ زوّار قبر پدرم Øسين را بيامرز Ø›
همانان كه به نيّت نيكى به ما Ùˆ به اميد پاداشى كه به سبب پيوند با ما مى دهى Ùˆ به قصد شاد كردن پيامبر تو ØŒ اموالشان را خرج مى كنند Ùˆ رنج Ùˆ زØمت سÙر [براى زيارت Øسين عليه السلام ]را بر خود هموار مى سازند.
الهى! دشمنان ما ØŒ از آنان به سبب اين سÙر، عيبجويى مى كنند اما آنان ØŒ برخلا٠انتقادات مخالÙان ما، به سوى ما مى آيند.
پس ØŒ بر آن چهره هايى كه داغى٠آÙتاب تغييرشان داده است، رØمت آر Ùˆ به آن چهره هايى كه بر تربت قبر ابى عبد اللّه ماليده مى شود رØÙ… كن.
الهى! من اين جانها Ùˆ اين پيكرها را به تو مى سپارم ØŒ تا در آن روز تشنگى (قيامت) در كنار Øوض [كوثر] با آنان ديدار كنيم .
( بØار الأنوار : Û±Û°Û±/ÛµÛ±/Û±)
دوم یه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…Ø®ØªØµØ± درباره قتلگاه دادم:
قتلگاه امام Øسین(ع) معرو٠به گودال قتلگاه قسمت پایانی سمت Ú†Ù¾ رواق جنوب غربی، به وسیله دری به سالن باریکی مرتبط است Ú©Ù‡ در آن یک اتاق 9 متری قرار دارد. این مکان اندکی گود است Ùˆ دیوارهای آن آیینه کاری Ùˆ نقاشی شده است. در همین مکان شریÙØŒ Ùرزند زهرا (س) Ùˆ نوه رسول خدا(ص) شهید شده است. از این جا دری است Ú©Ù‡ به جای گودتری راه دارد Ú©Ù‡ گویند آن جا Ù…ØÙ„ÛŒ است Ú©Ù‡ Øضرت سید الشهداء(ع) از اسب بر زمین اÙتاد.
اکنون چهار طر٠گودال قتلگاه با پنجره‌های Ùولادی Ù…Øصور شده Ùˆ زائران از پشت آن به این مکان شری٠نظاره می‌کنند Ùˆ در غم شهادت Ùرزند Ùاطمه(س) به دست دشمن ظالم Ùˆ کینه‌توز اشک می‌ریزند.
اما وقتی از پشت همین پنجره‌ها در ضلع جنوبی گودال قتلگاه به دقت نگاه می‌کنی و ریز می‌شوی در داخل یک سنگ مرمری دایره شکلی را می‌بینی که گرداگرد آن جمله بسیار زیبایی از یکی از شاعران شیعه نقش بسته است.
متن این جمله زیبا Ùˆ ترجمه آن به این Ø´Ø±Ø Ø§Ø³Øª:" إن کان دین Ù…Øمد لم یستقم الا بقتلی Ùیا سیو٠خذینی"
ترجمه: "اگر دین Ù…Øمد(ص) جز با کشتن من پا بر جا نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید"
سوم یه روایت درباره عنایت Øضرت زهرا سلام الله علیها به زائران امام Øسین علیه السلام عرض کردم:
عَنْ أَبÙÙŠ عَبْد٠اللَّه٠(ع) قَالَ: Ø¥Ùنَّ ÙَاطÙÙ…ÙŽØ©ÙŽ بÙنْتَ Ù…ÙØَمَّد٠(ص) تَØْضÙر٠زÙوَّارَ قَبْر٠ابْنÙهَا الْØÙسَيْن٠(ع) ÙَتَسْتَغْÙÙر٠لَهÙمْ.
امام صادق علیه السلام Ùرمود: Øضرت Ùاطمه سلام الله علیها شخصاً کنار زائرین قبر پسرش Øسین علیه السلام Øاضر Ù…ÛŒ شود Ùˆ برای آنان طلب مغÙرت Ù…ÛŒ نماید.
بØار الأنوار (Ø· - بيروت)ØŒ جâ€98ØŒ ص: 55.
Ùˆ بعدش هم یه روضه مختصر خوندم Ùˆ مهندس شیرازی هم نوØÙ‡ Ùˆ سینه زنی Ùˆ...
Ú©Ùنم ‌را ببر ولی Ø·ÙÙ„Ù
بی Ú©ÙÙ† را بیاور‌ ای Ùضه
از میان امانتی هایم
پیرهن را بیاور ای Ùضه
روز آخر کنار بستر خود
میزنم بوسه نور عینم را
با همین بازوی ورم کرده
بغلش میکنم Øسینم را
Ú¯Ùتم امروز نان درست کنم
آمدم خسته باز پای تنور
ناگهان تا تنور روشن شد
یادم اÙتاد روضه های تنور
یادم اÙتاد خانه خولی
ØÙ‚ بده سینه ام‌کباب شود
خانه او‌کجا Øسین کجا
کاشکی خانه اش خراب شود
به علی Ú¯Ùته ام برای Øسین
سایه در Ø¢Ùتاب بگذارد
نیمه شبها کنار بالینÙ
پسرم ظر٠آب بگذارد
پسرم تشنه آمده دنیا
پسرم تشنگی ش آبم کرد
شیر من خشک شد دلم‌خون شد
اناالعطشان او‌کبابم‌کرد
داده ام دست دخترم زینب
نذر اصغر، لباس Ù…Øسن را