مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
ðŸØ³Ùر_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û²Û±
همینجوری Ú©Ù‡ با هم Ú¯Ùتگو میکردیم، در زدند Ùˆ من رÙتم ببینم Ú©ÛŒ هست؟ Ú©Ù‡ دیدم یه آقای غریبه است.
سوال پرسید: شما کاروان جهرم هستید؟
Ú¯Ùتم: بله. امرتون؟
Ú¯Ùت: بنده از بعثه رهبری هستم. شما Øاج آقای Øدادپور هستید؟
Ú¯Ùتم: بله. درخدمتم. بÙرمایید داخل اطاق ... یا الله ... آقا مهمون داریم... یا الله...
دعوتش کردیم Ùˆ اومد نشست. سید بسیار با صÙایی بود. از طریق یکی از مسئولین بعثه تهران Ú©Ù‡ در کانال تلگرامم عضو بود Ùهمیده بودند Ú©Ù‡ من رسیدم کربلا. Ùورا هتل را پیدا کردن Ùˆ اومدن سراغم.
بنده خدا خیلی Ù…Øبت کردن Ùˆ دعوتم کردند بعثه رهبری در کربلا. من هم قول صبØونه Ùˆ یه دیدار با اعضای بعثه Ú©Ù‡ باعث اÙتخارم بود بهشون دادم Ùˆ بعدش آقا سید تشری٠بردند.
Ùرداش نماز صبØمون را در Øرم باصÙای ابالÙضل العباس خوندیم. من همیشه درگیر جمله پایانی زیارت نامه Øضرت ابالÙضل میشم Ú©Ù‡ میگه: خدا لعنت کنه Ùˆ بکشه کسانی Ú©Ù‡ تو را با دست Ùˆ زبونشون به قتل رسوندند.
این ینی Øتی اگر ابالÙضل العباس هم باشی Ùˆ دشمن Øری٠توانایی های خودت نشه اما برات Øر٠و Øدیث Ùˆ آزار زبانی ایجاد میکنند Ùˆ وقتی خوب تخریبت کردن Ùˆ از چشم مردم انداختند، بهش یورش میبرن Ùˆ کارتو یه سره میکنن!
بعد از نماز ØµØ¨Ø Ùˆ زیارت، زائرامون را بردیم تل زینبیه.
Ømohamadrezahadadpour