مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
ðŸØ³Ùر_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û³
خدا توÙیق داد Ùˆ نماز ظهر Ùˆ عصرمون را در مسجد Ú©ÙˆÙÙ‡ به صورت کامل خوندیم. بعدش هم از مسجد اومدیم بیرون Ùˆ به سمت پشت قبر مطهر میثم رÙتیم تا از اونجا سوار ماشین بشیم Ùˆ به هتل برگردیم.
اما وسط راه به منزلی Ú©Ù‡ منسوب به Øضرت علی هست رسیدیم. چون خیلی سندیتی نداره Ùˆ نمادین ساختنش، یه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù… Ùˆ بعدش از پشت این خونه، ینی Ù…Øدوده دارالخلاÙÙ‡ Ú©ÙˆÙÙ‡ Øر٠زدم.
الان Ù…Øدوده دارالخلاÙÙ‡ تبدیل به زمین متروک Ùˆ مخروب Ùˆ یه بخشش هم زباله دانی شده. Ú†Ù‡ خون ها Ú©Ù‡ قبلا در این مکان ریخته نشده Ùˆ Ú†Ù‡ سرها Ú©Ù‡ بالای دار نرÙته Ùˆ Ú†Ù‡ شخصیت هایی Ú©Ù‡ از بالای آن به پایین پرتاب نشده اند!
چند Ù†Ùر از خانم ها مایل بودند Ú©Ù‡ Øتما به خونه منسوب به امام علی بروند. بخاطر اینکه تو ذهنشون خاطره منÙÛŒ نشه Ùˆ ناراØت نشن، من قبول کردم Ú©Ù‡ با مهندس شیرازی اون چند Ù†Ùر را ببریم Ùˆ زود برگردونیم.
خلاصه...
برگشتیم به طر٠ماشین Ùˆ سوار شدیم Ùˆ به طر٠هتل Øرکت کردیم.
لذت کاروان هایی Ú©Ù‡ با پیرمرد Ùˆ پیرزن های با ایمان Ùˆ خودمونی Ùˆ مهربون همراه باشه خیلی زیاده. مثلا یکیش اینه Ú©Ù‡ Ùورا بÙخچشون باز Ùیازهرا_سن Ùˆ بساط نون Ùˆ Ú©Ø´Ú© Ùˆ شیرینی Ùˆ میوه راه میندازن. منم Ú©Ù‡ کلا طرÙدادلسوختÛ_عمر_ÚªÙ…_ÙاطمÛ‌ایم‡Ø§ÛŒ خورسندساز!
وقتی mohamadrezahadadpour