کانال تلگرام دلنوشته های یک طلبه | محمد رضا دادپور @mohamadrezahadadpour

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û·

قدم قدم با همه اعضای کاروان... یه کاروان ۵۶ هزار نفره حقیقی و مجازی ... به طرف بین الحرمین حرکت کردیم‌.

شاهد بودم که اغلب همسفرامون همینطور که راه میرفتند، از گنبد خوشکل سقای کربلا چشم برنمیداشتند. از بس جذابه و قشنگه. تازه این گنبدشه ... خودشو که در تاریخ نوشتن:

قیامت قامت ای قامت قیامت
قیامت کرده ای زین قد و قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به قد قامت بماند تا قیامت

وارد باحال ترین دوراهی زندگیمون شدیم. دو راهی که آدم نمیدونه کدوم طرف باید بره؟ از حرم اباعبدالله شروع کنه؟ یا اول از وزیراعظم ارباب اجازه بگیره و توبه و انابه و بعدش اذن ورود به حرم امام حسین را بگیره؟

من روسیاه معتقدم که همینم دست من و شما نیست. دست خودشونه! که کدوم طرف ما را ببرند؟ اصلا به خاطر همین گفتن:

رشته ای بر گردنم افکنده دوست
میکِشد هر جا که خاطرخواه اوست

آخ که چقدر بین الحرمین لازم بودم. چقدر بار گناه و معصیتم منو از ارباب و ارباب زاده ها دور کرده بود.😔 وقتی به بین الحرمین رسیدیم غرق تماشای دو تا گنبد طلا شدیم. همسفرا که دیگه نگو ... هر کسی به زبون خودش با امام و امامزادش حرف میزد و قربونش میشد.

یکی میگفت: آقا نوکرتم ... آقا خیلی مخلصم... و بغض میکرد.

یکی هم میگفت: الهی دورت بگردم ... ماشالله چه گنبدی ... ماشالله چه حرمی...

یکی میگفت: آقا اومدم شفا بگیرم و برم...

یکی دیگه میگفت: به دادم برس ... یاحسین...

Ùˆ ...

اما من معمولا اینجور جاها خنگ میشم... بهتره بگم خنگتر میشم ... یادمه اولین جمله ای که گفتم این بود:

آقا فرار کردم و به تو پناه آوردم ...
آقا از دست خودم فرار کردم ...
خود لامصبم😭
خودم که هی توبه میکنmohamadrezahadadpour

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: