مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
ðŸØ³Ùر_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û±Û·
قدم قدم با همه اعضای کاروان... یه کاروان ÛµÛ¶ هزار Ù†Ùره Øقیقی Ùˆ مجازی ... به طر٠بین الØرمین Øرکت کردیم‌.
شاهد بودم Ú©Ù‡ اغلب همسÙرامون همینطور Ú©Ù‡ راه میرÙتند، از گنبد خوشکل سقای کربلا چشم برنمیداشتند. از بس جذابه Ùˆ قشنگه. تازه این گنبدشه ... خودشو Ú©Ù‡ در تاریخ نوشتن:
قیامت قامت ای قامت قیامت
قیامت کرده ای زین قد و قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به قد قامت بماند تا قیامت
وارد باØال ترین دوراهی زندگیمون شدیم. دو راهی Ú©Ù‡ آدم نمیدونه کدوم طر٠باید بره؟ از Øرم اباعبدالله شروع کنه؟ یا اول از وزیراعظم ارباب اجازه بگیره Ùˆ توبه Ùˆ انابه Ùˆ بعدش اذن ورود به Øرم امام Øسین را بگیره؟
من روسیاه معتقدم Ú©Ù‡ همینم دست من Ùˆ شما نیست. دست خودشونه! Ú©Ù‡ کدوم طر٠ما را ببرند؟ اصلا به خاطر همین Ú¯Ùتن:
رشته ای بر گردنم اÙکنده دوست
میکÙشد هر جا Ú©Ù‡ خاطرخواه اوست
آخ Ú©Ù‡ چقدر بین الØرمین لازم بودم. چقدر بار گناه Ùˆ معصیتم منو از ارباب Ùˆ ارباب زاده ها دور کرده بود.😔 وقتی به بین الØرمین رسیدیم غرق تماشای دو تا گنبد طلا شدیم. همسÙرا Ú©Ù‡ دیگه Ù†Ú¯Ùˆ ... هر کسی به زبون خودش با امام Ùˆ امامزادش Øر٠میزد Ùˆ قربونش میشد.
یکی میگÙت: آقا نوکرتم ... آقا خیلی مخلصم... Ùˆ بغض میکرد.
یکی هم میگÙت: الهی دورت بگردم ... ماشالله Ú†Ù‡ گنبدی ... ماشالله Ú†Ù‡ Øرمی...
یکی میگÙت: آقا اومدم Ø´Ùا بگیرم Ùˆ برم...
یکی دیگه میگÙت: به دادم برس ... یاØسین...
Ùˆ ...
اما من معمولا اینجور جاها خنگ میشم... بهتره بگم خنگتر میشم ... یادمه اولین جمله ای Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم این بود:
آقا Ùرار کردم Ùˆ به تو پناه آوردم ...
آقا از دست خودم Ùرار کردم ...
خود لامصبمðŸ˜
خودم که هی توبه میکنmohamadrezahadadpour