مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
ðŸØ³Ùر_نامه_کربلا_مه_کربلا_Ûµ
به سمت هتل رÙتیم. اطاق ها تقسیم شد Ùˆ بعدش استقرار پیدا کردیم. ولی جلوی دل زائران را نمیشد گرÙت. بخاطر همین تصمیم گرÙتیم به Ù…Øض اینکه وسایلاشون را بردند توی اطاقاشون، همه را جمع کنیم Ùˆ بریم زیارت جمعی.
شاید یه نیم ساعت طول کشید. خیلی زود همه جمع شدند. اصلا جمعیت یه جوری بود. بعضیا از توی هتل دلشون شکسته بود و معلوم بود گریه دارن اما دارن تلاش میکنن که جلوی گریشون بگیرن.
آدم هرچی درد داره توی دل خودشه‌. اغلب دردها را نه میشه Ú¯Ùت Ùˆ نه میشه Øتی دربارش مشورت کرد. نه میشه باهاش ساخت Ùˆ نه میشه ازش Ùرار کرد. Ùقط به خدا Ùˆ اهل بیت میشه Ú¯Ùت ازشون Ú©Ù…Ú© خواست. Øال اغلب کسانی Ú©Ù‡ باهامون هستند این مدلیه.
خب زیارت باهمینا ... همین مشکلات دار های آبرودار Ú©Ù‡ دارن با سیلی صورتشون سرخ میکنن خیلی میچسبه. Ùقط کاÙیه از گیت اول رد Ø´ÛŒ Ùˆ به گیت دوم برسی Ùˆ بگی لطÙا چشماتون ببندید Ùˆ آروم این چند قدمو پشت سرم بیایین ...
بعد از چند قدم ... Ú©Ù‡ میبینی گریه روی صورتشون داره میلرزه Ùˆ چشماشونم هنوز بسته است، بگی Øالا باز کنین...
یهو گنبد خشکل امیرالمومنین را ببینند...😠یهو صدای Ùریاد Ùˆ ناله جمعیت بره بالا ... چند Ù†Ùر به تعظیم بیÙتن ... چند Ù†Ùر یه هقهق ... چند Ù†Ùر هم لبشون خنده است Ùˆ چشمشون گریه...
رÙتم پشت سر جمعیت Ú©Ù‡ وقتی اذن دخول را میخونم، جلوم باشن Ùˆ صدامو درست بشنون... Ú¯Ùتم دیگه به شما نباید بگم Ú©Ù‡ اگه دلت در اذن دخول شکست، به شما اذن داده شده... چون شما دلتون شکسته هست...
هنوز تموم نشده بÙmohamadrezahadadpour