کانال تلگرام دلنوشته های یک طلبه | محمد رضا دادپور @mohamadrezahadadpour

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

ðŸØ³ÙØ±_نامه_کربلا_مه_کربلا_Ûµ

به سمت هتل رفتیم. اطاق ها تقسیم شد و بعدش استقرار پیدا کردیم. ولی جلوی دل زائران را نمیشد گرفت. بخاطر همین تصمیم گرفتیم به محض اینکه وسایلاشون را بردند توی اطاقاشون، همه را جمع کنیم و بریم زیارت جمعی.

شاید یه نیم ساعت طول کشید. خیلی زود همه جمع شدند. اصلا جمعیت یه جوری بود. بعضیا از توی هتل دلشون شکسته بود و معلوم بود گریه دارن اما دارن تلاش میکنن که جلوی گریشون بگیرن.

آدم هرچی درد داره توی دل خودشه‌. اغلب دردها را نه میشه گفت و نه میشه حتی دربارش مشورت کرد. نه میشه باهاش ساخت و نه میشه ازش فرار کرد. فقط به خدا و اهل بیت میشه گفت ازشون کمک خواست. حال اغلب کسانی که باهامون هستند این مدلیه.

خب زیارت باهمینا ... همین مشکلات دار های آبرودار که دارن با سیلی صورتشون سرخ میکنن خیلی میچسبه. فقط کافیه از گیت اول رد شی و به گیت دوم برسی و بگی لطفا چشماتون ببندید و آروم این چند قدمو پشت سرم بیایین ...

بعد از چند قدم ... که میبینی گریه روی صورتشون داره میلرزه و چشماشونم هنوز بسته است، بگی حالا باز کنین...

یهو گنبد خشکل امیرالمومنین را ببینند...😭 یهو صدای فریاد و ناله جمعیت بره بالا ... چند نفر به تعظیم بیفتن ... چند نفر یه هقهق ... چند نفر هم لبشون خنده است و چشمشون گریه...

رفتم پشت سر جمعیت که وقتی اذن دخول را میخونم، جلوم باشن و صدامو درست بشنون... گفتم دیگه به شما نباید بگم که اگه دلت در اذن دخول شکست، به شما اذن داده شده... چون شما دلتون شکسته هست...

هنوز تموم نشده بÙmohamadrezahadadpour

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: