مشاهده مطالب کانال دلنوشته های یک طلبه
ðŸØ³Ùر_نامه_کربلا_مه_کربلا_Û³
راه اÙتادیم. دیدم هم کاروانی ها Øال دارن Ùˆ طالب دعا Ùˆ مناجات هستند. جاتون خالی یه دعای توسل با هم خوندیم.
چون خیلی صدام خوب نیست Ùˆ کلا صÙدام مصیبته، دیگه وسطش روضه Ùˆ شعر Ùˆ اینا نخوندم. نکته جالبش اینجا بود Ú©Ù‡ وقتی به توسل به امام رضا علیه السلام رسیدیم، صدای ناله مردم بیشتر بلند شد. خیلی بی معرÙت تر از این ØرÙام اما بزرگی میگÙت قطعا عنایتی شده Ú©Ù‡ دل ها به طرÙØ´ متوجه شده!
بعد از Øدود یکی دو ساعت، در رستوران صد٠واقع در نورآباد جهت صر٠شام توق٠کردیم. کنار این رستوران، مسجد ساده Ùˆ باصÙایی بود Ú©Ù‡ توسط شهید Ù…Øراب، آیت الله مدنی رØمه الله علیه کلنگ زنی شده بود.
Øرکت کردیم.
Øدود ساعت ۵ونیم به شلمچه رسیدیم. خدا قسمتتون کنه قدم زدن Ùˆ خلوت سØر Ùˆ بین الطلوعین شلمچه.
نماز ØµØ¨Ø Ø®ÙˆÙ†Ø¯ÛŒÙ… Ùˆ بعدش چندتا نکته درباب خواص اذکار Ùˆ ادعیه بعد از نماز ØµØ¨Ø Ú¯Ùتم Ùˆ با زائرا صØبت کردیم.
اینم بگم Ú©Ù‡ یکی از پیرزن های کاروان خیلی باØاله... بعد از اینکه Ú©Ù„ÛŒ صØبت کردم Ùˆ Øال Ùˆ هوا Ùˆ معنویت Ùˆ این چیزا ... پرید اومد جلو Ùˆ خیلی جدی پرسید: Øاجی! الهی قربونت برم... این دعاها Ùˆ این چیزا Ú©Ù‡ Ú¯Ùتی، باید با دل ناشتا باشه یا نه؟
Ú¯Ùتم: باید هر از هشت ساعت Ùˆ طبق دستور آخوند معالج مصر٠شود!! آخه مادر جان! Ù…Ú¯Ù‡ میخوای بری آزمایشگاه Ú©Ù‡ باید ناشتا ما_قبل_الشهادهن👈 ðŸ˜
روØانی کاروان بغلی👈 😳
اون خانمه👈 😇
بقیه کاروان👈 🤣
بگذریم...
جاتون خالی صبØونه هم تو سالن ترانزیت خوردیم. بعدش Øاجی گذرنامه ها را بهمون داد Ùˆ Ú¯Ùت باید تو ص٠بایستیم تا از مرز عبور کنیم.
ته دلم روشن بود Ú©Ù‡ مشکلی پیش نمیاد. نوبتم شد Ùˆ گذرو بهش دادم Ùˆ اونم Ú†Ú© کرد Ùˆ Ù…Ùهر Ùˆ Ú¯Ùت برو ! همین ... بدون درد Ùˆ خونریزی!
الØمدلله ...
رد شدیم Ùˆ سوار اتوبوس های عراقی شدیم. چون Ùاصله شلمچه تا بصره عراق خیلی کوتاهه، بلندگو را برداشتم Ùˆ Ú¯Ùتم: عزیزانی Ú©Ù‡ Øال Ùˆ Øوصله منو دارن یه mohamadrezahadadpour