کانال تلگرام @bshbshbshhooo

" نه. نرفت. شب ها بیرون نمی‌رفت. "
رولان زمزمه کرد و به نقطه‌ی نامعلومی چشم دوخت. انگار جایی میان تمام کاشی های چسبیده روی زمین ، جبر جهان مفلوک را می‌دید. مرگ دورنکا را ، و تمام چیزهایی که در آن لحظه ، به ذهنش چسبیده بودند‌.

 مشاهده مطالب کانال اسکلت بنفش👽💜

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد