کانال تلگرام گروه تبلیغاتی زحل @SaturnAdvertising

برای ورود به گروه زُحل میتوانید از طریق آیدی زیر وارد شوید👇

@ZohalGp

برای سفارش تبلیغات با این آیدی هماهنگ کنید 👇

@MrTabadol

 مشاهده مطالب کانال 👉گروه تبلیغاتی زُحل👈

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

#رمانی_عاشقانه_هات

#داشتم تو آیینه به خودم نگاه میکردم. #مردک_روانی . نگاه کن ببین چجوری #گردنمو_کبود کرده حالا من چجوری با این وضع برم بیرون . یدفعه از پشتم ظاهر شد . سرشو رو شونم گذاشت لوس گفتم
:ولم کن کیان نگاه کن #گردنمو!کبودم کردی وحشی . لبخندی زد و گفت
:مال خودمی دلم میخواد همه جاتو کبود کنم. بعد زدن این حرفش لباشو رو.....🔞♨️
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEBVxjbvelObi4J5-Q
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEBVxjbvelObi4J5-Q
همه چی توش هست😱♨️🔞🙈 از
#شیطونیای_شب_جمعه بگیر تا
متنای #هات و #داغ

❌فقط ویژه متاهلین❌
#رمانی_عاشقانه

#پارت_37

جیغ بلندی کشیدمو نالیدم #عوضی_من_دوست_داشتم . از درد داشتم میمردم . دانیال سرشو رو شونم گذاشت با #چشمای_پر_از_اشکش نالید
_بخدا مجبورم نمیخوام مال کس دیگه ای بشی . #عقدت_میکنم_نفسم قول میدم به دانیالت اعتماد کن . #نیلوفرم_آروم_باش الان تموم میشه .
بازوشو چنگ انداختم . صدای هق هقم تو کل اتاق پیچیده بود . دانیال #پیشونیمو_بوسید و گفت
_آروم باش #عشقم تو رو خدا #منو_ببخش....
❌🔞فقط کافیه بیای سرچ کنی♨️
از خوندنش پشیمون نمیشی🔞
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEBSaif8Ddy9lBUCWQ
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEBSaif8Ddy9lBUCWQ

چرخی روی میله ها زدم و توی چشای خریداری که دست به نقد نشسته بود خیره شدم...
ینی امشب قرار كى منو بخره تا شبمو باهاش بسازم؟!
-میخرمش...۶ ملیارد
مو به تنم راست شد با همه وجودم ترسیدم معلوم نبودمیخاست باهام چیکارکنه
-اقایون عیاش پنج نفر باهام بیان عشق و حال امشب عروسک اوردم واست...
لرزه به تنم افتاد ۶ نفر....
خدایا کمکم کن
صدای آشنایی که شنیدم دلم و گرم کرد
-۸ ملیارد میدم فقط مال من باشه زود امادش کنید...
پوکی به سیگارش زد و.....

🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞💦

سرچ کن بخون فقط✖️✖️✖️🔞🔞👇👇

https://telegram.me/joinchat/AAAAAEBh_BoDY86rq48-Aw

#پارت_٢٠

نگاهش از سمت پايين بدنم به بالا كشيده شد و توى چشم هام قفل شد.چشم هاى خمارش روى اندامم لغزيد.از نگاهش ترسيدم ؛ فكر كنم زياده روى كردم!همين كه خواستم خودم رو عقب بكشم دستش پشت كمرم قرار گرفت و تعادلم رو از دست دادم و داشتم مى افتادم كه كرواتش رو گرفتم و كشيدم كه كاملاً چسبيد بهم.هرم نفس هاى داغش رو روى پوستم حس مى كردم و شدت نفس هام تند و نامرتب شده بود.آب دهنم رو قورت دادم كه دستش روى پوستم شروع به حركت كرد و پشت بدنم رو از كمر تا جاى قفل لباسم لمس كرد.لباسم رو كشيد و بعد رها كرد كه محكم به پشتم خورد.
توى دلم بهشون لعنت فرستادم و صداهاى روز هاى اول توى سرم تكرار شد:مخالفت ممنوع ؛ سركشى ممنوع ؛ توهين ممنوع ؛ نافرمانى ممنوع در غير اين صورت قطع عضو زنده جلوى چشم هاتون.نم اشكـ چشم هام رو گرفت.
صلوات فرستادم.گرمم شده بود.قفل رو باز كرد كه...
#فعلا_فقط_وارد_شويد🔞📛ممنوعه و بدون سانسور از همه جا‼️👇🏻#پارت_خود_رمانه👌🏻

https://telegram.me/joinchat/AAAAAEBh_BoDY86rq48-Aw

"سورنا"
چشمای قهوه ای درشتش بی روح ،میخ سوراخ دیوار بود.

حرصی چکی به صورت لطیفش زدم که روی زمین افتاد ، هرچی عصبانیت و حرص داشتم سر بدن بی جونش خالی کردم ، میدونست الان باید چکار کنه

سرد و سخت سمتم اومد
.پوزخندی زدم و زمزمه کردم: خوشگل خانم چیشده امروز ساکته؟

روم خم شد ،خوب میدونست نباید حرفی بزنه ، دست انداختم و از پشت قفلشوو باز کردم ،

اندامش وسوسه انگیز بود ولی نه برای شخصی مثل"سورنا"

سوفیا لب های کبود شدشو اهسته روی لب های سورنا گذاشت.

سورنا چنگی در موهایش زد و لب هاشو گازی عمیق گرفت با خشونت گفت: جابه جا شو.

سوفیا بدون اعتراض همراهی میکرد ...
#قتلگاه
👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAERAkAgPhC7nh9dcWQ

  کلمات کلیدی: قتلگاه