مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart200200
#Part200
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
کیهانم Ù…ÛŒ تونست این همه بد باشه ØŸ از جام بلند شدم Ùˆ از اتاق بیرون رÙتم . کیهان شوهرمه ! Ùرزاد شوهره سابقمه ... هر دو توی تراسه اتاقه سابقم دارن ازم بد Ù…ÛŒ Ú¯Ù† ... از Ú©ÙÛŒ این همه زندگیه من پیچیده شده بود ØŸ
از پله ها پایین Ù…ÛŒ رÙتم . با پشت دست اشکای روی گونه Ù… رو پاک کردم . پله ÛŒ یکی مونده به اخر کسی جلوم رو گرÙت . سر بلند کردم Ùˆ با دیدن سپهر وا رÙتم ..
دندون قروچه ای کرد Ùˆ Ú¯Ùت : Ù…ÛŒ بینم Ú©Ù‡ به شوهره سابقت هنوز سرویس Ù…ÛŒ دی !
لبم رو گاز گرÙتم : برو کنار سپهر...
پوزخند زد : دیگه آشه دهن سوزی هم نیستی ØŒ به چیت Ù…ÛŒ نازی Ù…ÙÙ†Ú¯ÛŒ ØŸ
اخم کردم . Ú†Ù‡ شبه مزخرÙÛŒ بود Ùˆ چقدر هوا Ú©Ù… بود برای Ù†Ùس کشیدن . پر بغض Ú¯Ùتم : برو کنار بذار برم ...
ـ چه خبره اونجا ؟
صدای Ùرزاد از پشته سرم Ù…ÛŒ اومد Ùˆ منم به عقب برگشتم ... Ùرزاد اخم کرده بود Ùˆ کیهان دو پله بالاتر از اون ایستاده بود . دستای کیهان به نرده ها بود Ùˆ اÙLoveSara 💋✨