کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🐬 پارت 199
#Part199

📕 رمان " رسوایی " ‼️ 🙊👄

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃

عقب عقب رفتم و بی حال لبه ی تخت نشستم . فیلم بازی می کرد ؟اما چرا دارم خفه میشم از این همه بی رحم بودنش ؟
فرزاد ـ یادمه خاطرش رو می خواستی ...
کیهان ـ اوووو ماله خیلی سال پیشه ... والا اونور اب یه کِیسایی داره که آدم حیفش میاد بیاد اینوره آب ... خداوکیلی مغزه خر خوردی زن گرفتی ؟ الان که اشاره کنی دخترا برات می میرن ، چرا بند رو آب دادی ؟
فرزاد ـ دیگه اگرم بخوام نمی تونم نادیده ش بگیرم ، آمین این وسطه ...
دروغ می گفت ... فرزاده لعنتی ... اگه لب تر می کرد ، آمینم رو می بردم و برای همیشه می رفتم ... این به این جا اومدنم هم از ذاته کثیفی بود که داشت ... می خواست به من ثابت کنه که کیهان منو دور انداخته ... فرزاد از زندگیه من چی می خواست ؟
کیهان ـ نمی ترسی بچه هم مثله مادرش بشه ؟
دستم رو روی قفسه ی سینه م گذاشتم . قطره های اشکم روی دستم ریخت . با دست دیگه م جلوی دهنم رو گرفته بودم . کیهان داره بد فیلم بازی می کنه ... من این کیهان رو دوست ندارم .... خدایا تو سرش چی می گذره ؟
فرزاد ـ من از خدامه شکله مادرش باشه ...
صدای پورخند کیهان رو شنیدم : انگاری هنوزم خیلی دوسش داری ...
اما فرزاد با یه آرامشه خاطری گفت : خیلی شکله بابای آذینم وقتی فهمید زری داره خیانت می کنه بهش ؟
کیهان ـ نه ، تو انگار خیالت راحت تره ... یادت رفته بابای آیدین هنوزم تو قلبش باتریه ؟
تیکه انداخته بود . کیهان فهمیده بود من آدمه این بازیه کثیفی که فرزاد راه انداخته بود نیستم . همین که می دونست کافی بود اما دلگیر بودم ازش ... از خودش و از حرفاش ...

پارت های بعدی این رمان فوق العاده رو آنلاین در کانال لاوڪـده سارا دنبال کنید ☺️👇

♣️ 📕 @LoveSara

  کلمات کلیدی: Part199
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: