مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart190190
#Part190
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
روی صندلی نشستم Ùˆ آمین رو بغلم گرÙتم . هق هق Ù…ÛŒ کرد Ùˆ Øس Ù…ÛŒ کردم یکی داره جیگرم رو سوزن سوزن Ù…ÛŒ کنه ... هق هقش شبیه هربار چاقو خوردن توی قلبم بود انگار .... مادر شدن به نظرم عذاب بود تا یه موهبت الهی .... من عذاب Ù…ÛŒ کشیدم از نبودنه آمین Ùˆ این هق هق زدنش .... عذابش بیشتر از مشکلاته تا به امروزم بود .
Ú©Ù… Ú©Ù… آروم گرÙت . مشغول وَر رÙتن با دکمه ÛŒ طلایی رنگه مانتوم بود Ùˆ من مشغوله یه دله سیر نگاه کردنش ...
Ùرزاد Ù€ کره خر تا همونجا یه ریز داشت گریه Ù…ÛŒ کرد ...
بغضم رو قورت دادم Ùˆ Ú¯Ùتم : شبا راØت Ù…ÛŒ خوابه ØŸ
ـ ولمون کن تو رو قرآن آذین ، بچه تم که سرتقه عینه خودت .
Ù€ Ùروغ Øواسش هست بهش ØŸ
Ù€ اونم پیر کرده ... دیروز رÙته دÙÙ‡ به بچه Ø´ سر بزنه از دیروز تا الان دختLoveSara 💋✨