مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart173173
#Part173
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
Ùقط نگاش کردم . این یه خیاله Ù…Øال بود . انگار Øسرته توی نگام رو Øس کرد Ú©Ù‡ Ú¯Ùت : تا نخوردمت لقمه هام رو بده !
*
دستم رو به یقه Ù… گرÙتم . یقه اسکیه Ø®ÙÙ‡ کننده ای بود Ùˆ ØµØ¨Ø Ú©ÛŒÙ‡Ø§Ù† به زور تنم کرده بود . تب Ùˆ لرزه شبه قبل رو دیده بود Ùˆ دیشب هردو توی پذیرایی بودیم Ùˆ تا ØµØ¨Ø Ø³Ø±Ù… روی پاش بود . من بد خواب شده بودم Ùˆ کیهان تا ØµØ¨Ø Ùقط دستش لابه لای موهام گردش داشت تا خواب چشمام رو ببره Ùˆ دیشب Ú†Ù‡ شبه خوبی بود !
ـ گرمته ؟
به سمت مینو نگاه کردم Ùˆ Ú¯Ùتم : تقریبا ...
ـ پالتوی مشکی ، چرا انقد ساده ای تو دختر ؟
لبخند زدم Ùˆ جواب ندادم . مینو Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ دونست Ú©Ù‡ کیهان به زور اینو گرÙته بود Ùˆ من Ù…ÛŒ ترسیدم Ùرزاد بÙهمه Ú©Ù‡ از پولایی Ú©Ù‡ روی کارته عابر ریخته بØLoveSara 💋✨