مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart133133
#Part133
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
روز اخر بود Ùˆ همه برنامه ÛŒ پیک نیک چیده بودن . توی اتاقم مونده بودم . این بار سپهر هم Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ چون اخرین روز بود قرار بود همه باشن .
آیدا از اون موقعی Ú©Ù‡ لاله جلوی همه اون ØرÙا رو باره من کرده بود با من سرسنگین شده بود Ùˆ من بهش ØÙ‚ Ù…ÛŒ دادم . اما هیچ راهی وجود نداشت برای اثبات کردنه خودم .
کیهان برای بنزین کردنه ماشینش زودتر از همه بیرون زده بود . Ùرصت خوبی بود برای موندن Ùˆ نرÙتن . تارخ درگیر دختراش بود Ùˆ Øواسسش نبود . برای بقیه هم Ú©Ù‡ من اصلا وجود نداشتم .
تینا برای برداشتن عینک اÙتابیش به اتاق برگشت Ú©Ù‡ نگاش به من اÙتاد : وا ØŒ تو چرا نشستی ØŸ بیا بریم .. همه راه اÙتادنا ...
Ù€ من خونه راØت ترم ...
ـ چقدر آرومی تو ...
لبخند زدم : توام خیلی خوشگلی ...
خندید : چقدر رLoveSara 💋✨