مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاØPart125125
#Part125
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
تارخ که کنارمون رسیده بود غرید : مرض ، دختره تا الان تو سرما منتظرت مونده اینه جوابش ؟
کیهان جوابش رو نداد Ùˆ دستام رو توی دستاش گرÙت : یخ کرده آذین ...
ـ نگرانت بودم ....
دستام رو جلوی دهنش گرÙت Ùˆ ها کرد . من زل زده بودم بهش تا بÙهمم خوبه ... تا بÙهمم واقعا خوبه ! اما سر خود ها Ù…ÛŒ کرد Ùˆ Ù†Ùسش رو لابه لای انگشتام رها Ù…ÛŒ کرد . کیهان بود یا مجنون ØŸ
ـ کیهان ...
تارخ Ùقط نگامون Ù…ÛŒ کرد . کیهان سر بلند کرد : چیه ØŸ
پر بغض Ú¯Ùتم : بگو جانم !
ـ جان .. جانه کیهان ریزه ؟
پلک زدم Ùˆ اشک ها ریختن Ú©Ù‡ جلو اومد Ùˆ بغلم گرÙت .
ـ ببخش منو ... خب ؟ ... آذین با توام ... هیششش ... خانومم ....
سر بلند کردم Ùˆ Ú¯Ùتم : من خانومه تو نیستم کیهان .... کیهان بیا LoveSara 💋✨