مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart94 94
#Part94
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
لرزش چونه Ù… Ùˆ روون شدن اشکام دست خودم نبود ØŒ اصلا این همه بالا پایین شدن هیجانم Ùˆ بغضی Ú©Ù‡ توی Øنجره Ù… بود هم دست خودم نبود .
دخترک قدمی به سمت من برداشت Ùˆ Ú©Ùشش روی سرامیک لیز خورد . زمین اÙتاد Ùˆ من اصلا Ù†Ùهمیدم Øال خودم رو ØŒ Ù†Ùهمیده بودم هول شدنم رو Ùˆ با استرس پایین پریدنم رو Ùˆ دقیقا روی به روی دختر روی زمین اÙتادنم . Ùقط Ùهمیدم Ú©Ù‡ هول شدم ØŒ اشک ریختم Ùˆ بهت زده خیره بودم به بچه ای Ú©Ù‡ مقابلم نشسته Ùˆ کنجکاو وترسیده از Øالت های من به من خیره بود . روی پاهام نشسته بودم Ùˆ زل زده بودم به دخترک بیچاره ....
دختر بچه از Øجم این همه غریبگی Ùˆ این همه بد بودنه من لب پایینش رو لوچ کرده Ùˆ با چشمای اشکی خیره ÛŒ من شده بود .
صدای کسی رو شنیدم : آنیسا مامان .... آنی ....
من نگام هنوز ØLoveSara 💋✨