مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart79 79
#Part79
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
شاکی Ùˆ کلاÙÙ‡ Ú¯Ùتم : خیله خب ØŒ برزو خان ....
ـ خب شریکه کیهانه دیگه ....
با دهن باز به امین خیره شدم .... گاهی Ùکر Ù…ÛŒ کردم زمانی Ú©Ù‡ در Øال تقسیم شانس بودن اØتمالا من انتهایی ترین انتها Ùˆ یا نقطه کوری ایستاده بودم Ú©Ù‡ چیزی به من نرسیده یا اصلا منو ندیدن . برزو شریکه کیهان بود ØŸ!ØŸ!ØŸ
ـ شریکن ؟ ....
ـ یه جورایی ...
سرش رو نزدیک تر آورد و لب زد : منتها این برزو اول شیشه خورده بوده بعد دست و پا درآورده ، به گمونم کیهان یه روز بد بزنه به تیپ و تاپش !
ـ باز چه خبره اونجا ؟
امین صا٠ایستاد Ùˆ هر دو به سمت صدا برگشتیم . کیهان جذاب تر از همیشه ایستاده بود Ùˆ به ما Ù†Ú¯ØLoveSara 💋✨