مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart80 80
#Part80
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
بی تÙاوت از کنارمون گذشت Ùˆ وارد ساختمون شد Ú©Ù‡ امین Ú¯Ùت : امروز از اون روزاست Ú©Ù‡ اماده ÛŒ Øمله س ... من برم ØŒ Ùعلا !
امین رÙت Ùˆ من هنوز مات زده مونده بودم به دری Ú©Ù‡ کیهان از اون داخل رÙته بود !
*
Ù€ اینو خودم با سلیقه خودم برات گرÙتم ...
لبخند زدم : من Ú©Ù‡ لباسام توی کمد جا نمی شه پس چرا باز رÙتی خریدی ØŸ
ـ می دونم لباسای اون بخت برگشته رو تنت نمی کنی ...
Ù€ Øواست هست !
Ù€ سیمین Ú¯Ùته ØŒ بینه خودمون بمونه ... نری بذاری ک٠دستش ...
با دهن باز Ú¯Ùتم : واقعا سیمین Ú¯Ùته ØŸ
خندید : ببند پشه رÙت . آره ØŒ از بابا Ù…ÛŒ ترسید به من Ú¯Ùت برم بخرم . Ù…ÛŒ دونی Ú©Ù‡ ØŒ من از پسه هم باباLoveSara 💋✨