مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart57 57
#Part57
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
انگاری باس دمه مرگ باشی تا بشه باهات Øر٠زد !
ـ دعا کن دمه مرگ باشم ...
غرید : آذین !
ریز خندیدم : جانه آذین ...
خیره نگام کرد . دلم زیر Ùˆ رو Ù…ÛŒ شد با این نگاه .... دوست داشتن Ú†Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ای داشت Ú©Ù‡ Øتی نگاهه معشوقه Ù„Øظه ÛŒ مرگ هم امید به زندگی بود !ØŸ
Ù€ آذین Øر٠بزن ...
Ù€ به نظرت به این راØتی Ù…ÛŒ میرم ØŸ
ـ بسه ...
Ù€ خب من خیلی وقته Ù…Ùردم ØŒ از ... از همون 7 سال پیش !
چشم هاش رو بست . دلم نمی خواست زهر بریزم . واقعا این بار دلم Ù…ÛŒ خواست Ùقط Øر٠بزنم . Ù‚Ùسه ÛŒ سینه Ù… Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ Øس Ù…ÛŒ کردم ریه هام رو به انÙجاره . مواد مخدر تا مرگ برده بود من Ùˆ تنÙسم رو !
کنارم نشست . به دیوارÙLoveSara 💋✨