مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🬠پاPart21 21
#Part21
📕 رمان " رسوایی " â€¼ï¸ ðŸ™ŠðŸ‘„
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒðŸ‚ðŸƒ
شکلت رو توی آیینه دیدی ؟ چته ؟
Ù€ تو خودت نمی Ùهمی ØŸ
Ù€ تو بگو بÙهمم ...
عصبی شدم Ùˆ صدا بلند کردم : بعد این همه سال میای بهم Ù…ÛŒ چسبی Ùˆ به روی خودت نمیاری Ú©Ù‡ یه روز همه Ú†ÛŒ رو جا گذاشتی Ùˆ رÙتی Ú©Ù‡ Ú†ÛŒ ØŸ هان ØŸ
عصبی تر بلند شد Ùˆ مقابلم ایستاد : بد Ú©Ù‡ نشد ØŒ شد ØŸ نمی بینم Ú©Ù‡ از تنهایی Ù…Ùرده باشی ØŒ ها ØŸ
Ù€ پس دردت چیه ØŸ تنها نیستم ØŒ خب . برو بیرون آقای Ù…Øترم . نیا Ùˆ به پر Ùˆ پای من نپیچ !
Ù€ یه جای کارت Ù…ÛŒ لنگه ! این شب تا ØµØ¨Ø Ø´Ø±Ú©Øª موندناو کسی پیگیرت نشدنا ØŒ اصلا دم به دقه اشکت دمه مشک بودنا ØŒ پوست Ùˆ استخون بودنا ... نمـ ...
Ù€ خب Ú©Ù‡ Ú†ÛŒ ØŸ Ù…Ú¯Ù‡ نمی Ú¯ÛŒ بعد رÙتنت هیچی به هم نریخته ØŸ Ù…Ú¯Ù‡ نمی Ú¯ÛŒ همین Ú©Ù‡ بعده تو نمÙردم یعنی همه چیز رو به راهه ØŸ همه چیز رو به راهه Ùˆ من نمردم .
ـ آذین ....
اولین قطره ÛŒ اشکم چکید Ùˆ کیهان مثل همه ÛŒ روزهای قبل از 7 سال پیش نگاهش رو منØر٠کرد Ùˆ عصبی دستش رو پشت ÚLoveSara 💋✨