کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🐬 پاPart15 15
#Part15

📕 رمان " رسوایی " ‼️ 🙊👄

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃

چشم هام بسته شدو من دیگه چیزی نفهمیدم . صدای کسی رو شنیدم اولش نامفهوم و بعد انگار هوشیاریم سر جاش اومد :
ـ آذین ؟؟؟ مـ ... منظورم اینه خانومه بیات ؟ .... مُسلمی لطفا برگه ی گزینش روعکس بگیر و برام بفرست . آره ، اینترنت دارم . فقط یه چیزی ... میگم ینی ... خب شماره ای دوستی آشنایی یا ... یا همسرش ....
پلک زدم . سرم درد می کرد و بی حال به سمت پنجره نگاه کردم . پشتش به من بود با تلفن حرف میزد . حتی تلفظ کردن ( همسرش ) هم براش سخت بود . کیهان هنوزم باور نکرده بود که من آذینم ....
تلفنش رو قطع کرد و داخل جیبش گذاشت مثل همه ی اون روزها که وقتی کلافه می شد پشت گردنش رو دست می کشید بازم گردنش رو لمس کرد و تو فکر بود . صدای دینگ دینگ زنگ تلگرامش رو شنیدم و تند تلفنش رو بیرون کشید و به صفحه ی گوشی زل شد .
کیهان هنوز هم برای من جذاب بود . خصوصا با لباس هایی که جذاب ترش کرده بود . شلوار اسپرت کتان سیاه رنگ و کت اسپرت زرشکی ... شیک و ساده ... حتی شیک تر از قبل به واسطه ی اندام ورزیده تر شده ش ... سرفه کردم که تند به سمتم برگشت . هنوز شوکه بود و زل زده بود به من ....
اشک های جمع شده توی کاسه ÛŒ چشمم اجازه نمی داد چهره Ø´ رو واضح ببینم ØŒ این لعنتی های وقت نشناس .... قطره اشکم Ú©Ù‡ از شقیقه ام لیز خورد بÙLoveSara 💋✨

  کلمات کلیدی: Part15
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: