مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart436 436
#Part436
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
منتظرم لبریز بشه صبرت ... سخته برات زنت بشم ؟
اخم میکنه . عقب میبره تا پشتم دیوار رو Øس کنم Ùˆ زل Ù…ÛŒ زنه به چشمام : از اتاق برو بیرون یاس ... بذار دست نخورده بمونی ...
Ù€ نمی خوام ... نمی خوام دست نخورده بمونم ... نذار Øسرتت رو با خودم تا قیامت ببرم ...
دستام و بلند می کنم و دکمه ی اوله پیراهنش رو باز می کنم و می گم : دوست دارم بی تابم باشی ... ( بغضم رو قورت می دم ) ولی نیستی ...
دکمه ÛŒ دومش رو باز Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡ : اونقدر بیتابتم Ú©Ù‡ هرچقدرم دور باشم ازت باز تب Ù…ÛŒ کنم ... Ù…ÛŒ دونم Ú©Ù‡ Ùهمیدی ... خط ننداز رو اعصابم Ù†Ú¯Ùˆ بی Øسم بهت ...
پیشونیم رو به سینه Ø´ تکیه میرم Ùˆ میگم : بذار Øس کنم ماله توام ...
***********
ته سیگارای ک٠پارکت اتاق به سی تا میرسه . ته به ته سیگارا رو روشن میکنه . کلاÙÙ‡ بودنش Ùˆ عصبی بودنش رو Øس Ù…ÛŒ کنم . لبه ÛŒ تخت نشسته Ùˆ من سرم رو روی زانوش گذاشتم Ùˆ اشکام از گونه Ù… سر میخوره Ùˆ شلوارش رو خیس میکنه .
از اتÙاقی Ú©Ù‡ اÙتاده پشیمونه Ùˆ میدونم Ú©ÙLoveSara 💋✨