کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🔥 پاPart414 414
#Part414

📒 رمان " تب دلهره " 💞💋

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️

میکشه . کار از حالت تهوع گذشته و نفسم به شماره میفته . مقابلم روی پا ایستاده و با همون پوزخند زهر مانندش نگام میکنه و هیستریک و بیمار گونه می خنده و میگه : جیغ زدنت قشنگه !
خدا میدونه که شاهرخ چه کرده با این مردی که حالا کم از حیوون نداره و به قصد تلافی میخواد منو نکشه و فقط داغی به دل شاهرخ بشم !!!
قدم بعدی رو بر می دارد که چشم می بندم و جیغ میزنم . حس می کنم حتی توان یه بچه ی یه ساله رو هم ندارم که صدای باز شدن در رو می شنوم و با ترس چشم باز می کنم . می ترسم چند نفر مرد باشد و اضافه بشن به حیوونی که به جونم افتاده و جون به لبم کرده ... من قبل از هر چیزی با دیدن کاوه قلبم درد میگیره خصوصا با چاقوی ضامن داری که به دست گرفته .... می فهمم که خبرای خوبی تو انتظارم نیست . مرد که برای برداشتن شالم دست دراز کرده نیمه های راه با شنیدن صدای در همونطور خم شده سرش رو به سمت عقب بر میگردونه که با دیدن کاوه لبخند میزنه : دمت گرم .... تنهایی نمی چسبید ...
صاف می ایسته . هق می زنم و مدام چشمام پر و خالی میشه و می فهمم چه خاکی به سرم شده . کاوه با آرامش در رو میبنده و من امیدم نا امید میشه و خون گریه کردن کمه . نفسم از زور گریه بالا نمیاد که کاوه رو به روی مرد می ایسته . مرد لبخند به لب داره و مردمک سفید چشLoveSara 💋✨

  کلمات کلیدی: Part414
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: