مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart410 410
#Part410
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
گوشیم ، گوشیم کجاست ؟
بی تÙاوت شونه ای بالا میندازه Ùˆ میگه : تو به جز آشپزخونه Ùˆ اتاق آقا جایی نمی ری Ú©Ù‡ ...
ـ آره ، راست می گی .
با عجله به آشپزخونه میرم Ùˆ تلÙÙ† سیاه رنگم روی میز توجهم رو جلب میکنه Ùˆ به این همه Øواسه پرتم لعنت Ù…ÛŒ Ùرستم .
از آشپزخونه خارج میشم Ùˆ به همراه مینو از ویلا بیرون میزنیم . ØرÙÛŒ نمیزنه Ùˆ به نظرم این بشر کلا Ú©Ù… ØرÙÙ‡ . صدای زنگ گوشی همراهش بلند میشه Ú©Ù‡ کنار گوشش میگیره Ùˆ جواب میده . همزمان تلÙÙ† منم زنگ میخوره Ùˆ منم تماس رو وصل میکنم Ùˆ گوشی رو کنار گوشم میذارم Ùˆ کنار مینو در Øالی Ú©Ù‡ هر دو راه میریم با تلÙÙ† همراه Øر٠می زنیم Ùˆ من میگم : سلام عشقم !
Ú©Ù…ÛŒ سکوت میکنه Ú©Ù‡ میگم : شوکه شدی ØŸ وا ... الان Ù…ÛŒ Ú¯Ù† خانومت کلا تØویلت نمی گیره یه بارم تØویل Ù…ÛŒ گیره تا همین Øد ذوق زده Ù…ÛŒ Ø´ÛŒ ...
Øس Ù…ÛŒ کنم لبخند میزنه Ú©ÙLoveSara 💋✨