کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

🔥 پاPart402 402
#Part402

📒 رمان " تب دلهره " 💞💋

به قلم خانم ک. شاهینی فر 👒

🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️🦋❄️

کاوه گیج نگاش میکنه و بعد نگاش به سمت من کش میاد که شاهرخ مشت دیگه ای حواله گونه ش میکنه و باز یقه ش رو نگه میداره : که بلای پیمان رو سرت در میارم ، که جسدت هم پیدا نشه ...
مشت سوم رو روی دهنش میکوبه و صدای حرفا و بحث ها بلند میشه و من به خودم جرات داده و جلو میرم . کتش رو چنگ میزنم : ولش کن شاهرخ ... شاهرخ تو رو خدا ولش کن ، کشتیش ...
دستش رو میکشه و هولم میده . به پشت روی زمین میفتم که سمیه برای جلو اومدن و کمک کردن به من به خودش میجنبه ... شاهرخ تیز نگاش میکنه ، با همون چشمای به خون نشسته عربده میکشه : جلو بیای قلمه پاتو خورد می کنم !
سمیه رنگ پریده سرجاش میخکوب میشه و من لگنم با کف دستایی که روی زمین کشیده شده درد میگیره... شاهرخ اینبار قصد جون کرده و پشت سر هم کاوه رو میکوبه . گاهی با لگد و گاهی با مشت ... اسلحه ی کلته کمری یکی از نگهبانا رو میگیره و سرش رو به سمت سینه ی کاوه ی روی زمین افتاده نشونه میگیره که به هزار زحمت بلند میشم و جلوی اسلحه می ایستم . جیغ می زنم و با گریه میگم : نکشش ... بسه دیگه ... بسه ...
مردمکای سرخ شده ش رو به مردمکای ترسیده و بارونیم مLoveSara 💋✨

  کلمات کلیدی: Part402
بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: