مشاهده مطالب کانال ðŸƒØ±Ùمـانــڪدهـ ســارا🌧
🔥 پاPart392 392
#Part392
📒 رمان " تب دلهره " 💞💋
به قلم خانم Ú©. شاهینی Ùر 👒
🦋â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸ðŸ¦‹â„ï¸
ساکت Ù…ÛŒ شم . اشکام پشت سر هم میریزن Ú©Ù‡ میگه : Øر٠بزن ...
Ù€ نگران بودم Ùقط ...
Ù†Ùسش رو به بیرون Ùوت میکنه Ùˆ پیشونیش رو مماس پیشونیم میکنه Ùˆ میگه : نگران نباش ...
ـ داشتم دق می کردم از نیومدنت ...
ـ عادت کن !
ـ دلهره رو هم باید عادت کنم ؟
جواب نمیده Ùˆ کامل روی پارکت ک٠سالن میشینه Ùˆ به مبلی Ú©Ù‡ من روی اون دراز کشیدم تکیه میده . نیمرخش رو نگاه میکنم Ùˆ به خودم جرات میدم . دستم رو جلو میبرم Ùˆ لابه لای موهاش میکشم Ú©Ù‡ میگه : معامله داشتم ... Ùردا جلسه س توی این خراب شده ...
ـ خونه مونه ...
هنوز دستم رو لا به لای موهاش میکشم Ùˆ شکایتی نمیکنه . نه اخم Ùˆ تخم میکنه Ùˆ نه شاکی میشه . Ùقط چشم Ù…ÛŒ بنده Ùˆ میگه : این خونه رو دوست داری ØŸ
ـ ستون خونه رو دوست دارم ... به نظرم مرد هر خونه ای LoveSara 💋✨