کانال تلگرام رمانکده سارا @LoveSara

سامانه هرچیز:ارائه محتوای کانال های تلگرام
جستجو در تلگرام

 مشاهده مطالب کانال 🍃رُمـانــڪدهـ ســارا🌧

توجه: کلیه محتوای این سایت توسط کاربران و کانال های تلگرام درج شده است و سایت هرچیز هیچ مسئولیتی نسبت به آن ها ندارد

چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم.
خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.
از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
تابستان داغی بود.نزدیک یازده صبح Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شد، Ù…ÛŒ دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم Ùˆ برای اینکه مادرم Ø´Ú© نکند ،میگفتم برای یک مجله مینویسم Ùˆ آنها هم پاسخم را میدهند.حس میکردم پسرک Ú©Ù… Ú©Ù… متوجه شده است.آنقدر خودکار در دستم Ù…ÛŒ لرزید Ú©Ù‡ خنده اش میگرفت .هیج وقت جز سلام Ùˆ خداحافظ حرفی نمیزد.فقط یک بار گفت :چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! Ùˆ من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم Ùˆ لبخند میزدم Ùˆ به نظرم عاشقانه ترین جمله ÛŒ دنیا بود.چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! عاشقانه تر از این جملÙLoveSara 💋🦋💞

بستن
آدرس پست:

نوع گزارش تخلف:

متن گذارش: